دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

*دینا در آیین زرتشت، ایزدبانوی وجدان و دانش است. در آخرت شناسی زرتشتی، وقتی بی گناهی از پل چینوَد (صراط) عبور می کند، دینا با چهره ای بسیار زیبا به پیش باز او می آید. نام او برساخته از دین است، و از ریشه دی (به معنی دیدن) که از فارسی به عربی وارد شده است.
*از دین خواهم گفت؛ ادیان شرقی: زرتشت، هندو، بودا، جین، سیک، کنفوسیوس، تائو و شینتو.

پربیننده ترین مطالب

۲۹ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

گسترش شگفت انگیز بودیسم از هند به شرق و جنوب شرق آسیا و سپس خاموشی چراغ آن در خود هند قابل تحقیق است. شاید در ادامه و با بررسی ابعاد این آیین، بتوان دلایل گسترش عجیب آن در زمان خودش و عصرهای پس از آن و اکنون در سراسر جهان به ویژه غرب را دریافت.

هرچند به راحتی نمی توان قدرت آیین بودا را در آسیا تشخیص داد، زیرا یک دین را نمی توان صرفا با مقیاس پیروان و یا سازمان های دینی اش ارزیابی کرد. ارزش های و ایده آل های بودایی هنوز نیز در آسیا نفوذ دارد و جنبش های نوپدید بودایی هنوز هم می توانند به توده های مردم احساس التزام به اعمال و اهداف دینی را ببخشند. بودیسم در نپال، جایی که بنیان گذارش متولد گردید، و بوتان، برمه، تایلند، لائوس، سریلانکا، ویتنام و اندونزی هنوز زنده است. علاوه بر این، تعدادی از گروه های بودایی علاقه تازه ای به فرستادن مبلغان مذهبی به اروپا و آمریکا ابراز کرده اند. برخی محققان متذکر شده اند که علاقه جوامع غربی به تعالیم بودایی، فراتر از کنجکاوی های دانشگاهی است. این امر ممکن است نحوه ای از پذیرش تعالیم بودا از روی خلوص، در راه کسب نیروی معنوی بیشتر را نشان دهد. بسیاری از مردم در غرب معتقدند که آیین بودا به نیازهای آنان پاسخ می دهد و زمینه را برای صلح در روی زمین فراهم می سازد.

برخی صاحب نظران نوعی تجدید حیات آیین بودا را می بینند و معتقدند که بودیسم در قالب آیین بودای مهایانه رشد فعالی خواهد داشت. آن ها خاطرنشان می کنند که زندگی دینی به سبک بودایی هنوز در بسیاری از معبدها و خانه ها جریان دارد و آیین بودا به درجه بالایی می تواند با علم جدید و مطالعات روان شناسی سازگار گردد.

آینده هر طور بشود، در این امر نمی توان تردید کرد که آیین بودا در قرن بیستم یک دین جهانی شده است. جمعیت ها و معابد بودایی را نه تنها در کشورهای آسیایی، بلکه در اغلب شهرها در آفریقا، اروپا و آمریکا می توان یافت. بوداییان آسیایی به عنوان مبلغ به غرب فرستاده می شوند تا تابعیت آن جا را به دست آورند و نوکیشان بودایی غربی از طریق کتاب ها، نشریات و مراکز مراقبه و عبادت بودایی به نشر تعالیم بودایی می پردازند. اکنون آیین بودا را که در هند زاده شد، میلیون ها نفر در سراسر جهان پیروی می کنند.

استفاده از زبان بومی، بی تردید عاملی در گسترش سریع این آیین بوده است. زبان پالی در دوره خود بودا زبان روزمره عامه مردم بود و سنسکریت، زبان سخت ودایی و برهمنان هندو. تاکید بر استقلال اندیشه های اصلی بودیسم به زبان روزمره، هنوز هم یکی از ویژگی های مهم این آیین است.

انحطاط تدریجی آیین بودا در قرن دوازدهم میلادی با توسعه قدرت پادشاهان اسلامی هند به انقراض این مذهب در هند انجامید و موجب گسترش آن در دیگر سرزمین های شرقی و جنوبی هند شد.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۹:۲۴
زهره شریعتی

درباره گسترش آیین بودا بعد از مرگ او در حدود 483 قبل از میلاد، چیز زیادی نمی دانیم. سنت بودایی گزارش می دهد که بلافاصله بعد از مرگ بودا شورایی برقرار شد، ولی محققان درباره تشکیل آن تردید دارند. سنت می گوید که در این شورا پانصد راهب احکام و قوانینی را که به اداره امور راهبان بودایی اولیه می پرداخت، تنظیم کردند.

محققان کم و بیش پذیرفته اند که شورایی یک قرن بعد تشکیل شد. این شورا در اثر اختلاف بر سر مسائل عقیدتی و قواعد انضباطی تشکیل شد که بین گروهی که مهاسنگه (سنگه بزرگ) نامیده می شدند و در تفسیر آموزه ها و انضباط آزادمنش بودند، و گروه دیگری که ترَوَدین ها (پیروان تعالیم مشایخ) نامیده می شدند و نماینده راست کیشی و محافظه کاری بودند. گروه ها یا مکتب های دیگری که تعداد این گروه ها را هجده می دانند نیز از این شورا پدید آمدند.

سنت شورای سومی را نام می برد که در قرن سوم ق . م برپا شده است. بر طبق برخی گزارش ها در این گردهمایی کانون بودایی تری پیتکه کامل شد و نزاع های فرقه ای طولانی به جدایی و اختلاف بیشتر انجامید. اعتقاد بر این است که شورای چهارمی در طول قرن اول ق م در مورد ترکیب تفسیرهای برپا شد، هرچند به خاطر حضور نداشتن تعدادی از گروه های بودایی، محققان آن را صرفا یک انجمن درون فرقه ای می دانند، نه یک شورای سراسری. این نتیجه گیری تاحدی مبتنی بر وقایع بعدی در درون جامعه بودایی است که سرانجام به شکاف و شکل گیری چندین فرقه رسمی انجامید.

در طول قرن سوم ق. م. آشوکه حاکم موریان، امپراتور هند شمالی به دین بودایی گروید. آشوکه نوه افسری بود که اسکندر کبیر را شکست داد. وی همانند پدر و پدربزرگش به گسترش قلمرو امپراتوری اش از طریق فتح سرزمین های جدید ادامه داد، اما به مرور به تعالیم آیین بودا علاقه مند شد. او با قبول رسمی آیین بودا از جنگ و مبارزه دست کشید و به ترویج و گسترش آیین بودا در قلمروی امپراتوری خود و حتا خارج از آن پرداخت.

باستان شناسان هنوز هم آثار معابد و دیگر میراث تغییر کیش او را می یابند. اما شهرت آشوکه به خاطر کار تبلیغ دینی است که متکفل آن بود. او نه تنها مبلغان مذهبی را به همه قسمت های هند فرستاد، بلکه آن ها را به سوی باختر به قلمروهای پادشاهی یونانی مآب آسیایی، آفریقایی و اروپایی و به جنوب به سری لانکا (سیلان) و به شرق هند یعنی برمه نیز گسیل داشت.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۹:۲۱
زهره شریعتی

بودا کتاب دینی برای پیروانش نیاورد که ایمان به آن را از آنان طلب کند. هرچند بودا خود کتابی ننوشت، اما در این زمینه راهی مشابه سایر ادیان شرقی و غربی (مانند اسلام، یهود و مسیحیت) طی کرده است. این ادیان نیز با کتابی کامل و نوشته شده آغاز نشده اند و کتاب آن ها در طول زمانی خاص شکل گرفته است. حتا در مورد یهودیت و مسیحیت می گویند که مدتی طولانی تعالیم آن ها به صورت شفاهی نقل می شده است. البته شاید بتوان آیین بودا را از این جهت از سایر ادیان جدا کرد که هرچند در آن متون بودایی و رساله های قانونی وجود دارد، لیکن متون مقدس نهایی و قطعی وجود ندارد. همان گونه که بودیسم در طول قرون گسترش می یافت، شماری از آثار مهم که سخنان یا تعالیم بودا را در خود داشتند، به درجه کتاب مقدس بودن نائل می شدند. در سایر ادیان نیز متون مختلفی وجود دارد که اعتبار آن نزد پیروان متفاوت است. این متون نیز در طول قرن ها پدید می آمده اند و بسیاری از آن ها تفسیر متون اولیه هستند، اما پیروان دین برای آن متون هم ارزش خاصی قائل هستند.

اصلی ترین و احتمالا قدیمی ترین مجموعه نوشته شده بودایی، کانون پالی یا تری پیتَکَه (سه سبد) است که بدین خاطر به این نام مشهور شده که از سه سبد یا مجموعه تعالیم تشکیل شده است. وینیَه پیتکه قواعد انضباط بودایی را فهرست می کند؛ سوتَّه پیتکه گفتگو بین بودا و شاگردانش را در مورد تعالیم بودایی شرح می دهد؛ و سبد اَبی دمَّه که تعلیم برتر را مطرح می کند و مباحث دقیق فلسفی و تحلیلی را در بردارد. زبان اصلی این متون پالی است و عقیده بر این است که این ها منبع معتبر آیین بودای اولیه هستند که شامل دمَّه پَدَه، ایتی ووتَّکَه، اودنه، سوتَّه نیپاتَه و ... است. کانون پالی تنها نزد یکی از فرقه های اصلی آیین بودا، یعنی ترَوَدَه ای ها معتبر است.

در تروده متون مقدس هم از نظر تاریخی و هم از جهت تحلیلی، تنها گزارشی از آموزه ها و حیات بودا و نظام دینی کهن ارائه می کنند. در مهایانه با ذکر توام با اخلاص یک آیه از سوترَه نیلوفر، نیایشگر می تواند به واسطه لطف بودا از نجات نهایی خویش مطمئن شود. البته آگاهی فرد باید فراتر از کلمات باشد.

نزد فرقه مهایانه که خود انشعابات بسیاری دارد، حجم کتاب های مقدس واقعا بی شمار است و تعداد آن ها به صدها جلد می رسد. مجموعه هایی که به سنسکریت نوشته شده، اصولا به وسیله مهایانه ای ها به کار می رفته است و شامل مهاوَستو، لَلیتَه ویستَرَه (که بر خدایی بودا تاکید می کند)، پاراجَنَه پارامیتا و ... می شود.

سوتره (سوره) نیلوفر از متون مهم دینی آیین بودای مهایانه در چین ، ژاپن، کره و ویتنام است. بنیان سوره بر این است که هرچند زندگی انسان و حتی همه جانداران با درد و رنج عجین است، اما کلید رهایی از رنج نیز درون خود انسان است. سوره نیلوفر آموزه احترام به انسان، کمالِ خود و صلح است، آموزه انسان گرایی است.

بیشتر منابع تبتی و چینی ارزش مستقل خود را حفظ کرده اند و زیادتر از آن هستند که بتوان به سادگی آن ها را فهرست کرد. به عنوان نمونه مجموعه ای از داستان ها که جاتَکَه (داستان تولد) نامیده می شوند، 550 باور عامیانه را درباره تولدهای پیشین بودا نقل می کنند. در دورانی که شاید بتوان آن را دوران ترجمه نامید، بسیاری از منابع بودایی به چینی ترجمه شدند. این منابع نیز بیشتر دیدگاه مهایانه را ترویج می کنند. امروزه گروه های مختلف با توجه به فهم و تفسیرشان از تعالیم بودا، بر یک یا چند عدد از این آثار تاکید می کنند. از این متون تعداد کمی به انگلیسی ترجمه شده و البته به فارسی نیز انگشت شمارند. سبک اغلب  متون بودایی حکایتی و تمثیلی بوده و به شکل گفتگو و خطاب به رهروان تنظیم شده است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۰۹:۲۲
زهره شریعتی

رهبری بودا چهل و پنج سال به طول انجامید و در این دوران با رقیب جدی مواجه نشد. بقیه عمر بودا در زندگی به سفرهای تبلیغی و سازماندهی سنگه اختصاص یافت. او گروه عظیمی از پیروان کاملا انضباط یافته را تربیت کرد. در ضمن یک مسافرت که در صحبت پسرعمویش پیش گرفته بود، آخرین رمق حیات جسمانی خود را هم از دست داد و در سن هشتاد سالگی به نیروانای کامل که فنای بی بازگشت بود پیوست. شباهت روایات مرگ او با سقراط قابل توجه است.

اندک زمانی قبل از مرگ بودا، مرید محبوب و پسرعموی او آناندَه گریان بود. بودا با سخنانی وی را تسلی بخشید «اما اینک ای آنانده!، آیا پیش از این تو را آگاه نکردم که در نهاد همه امور و پدیده ها، هر قدر هم که نزد ما عزیز باشند، درگذشتن است؟ پس ای آنانده! با ملاحظه این امر که هرچه هستی می یابد در ذات خود ضرورت ذاتی به انحلال دارد، حال چگونه است که چنین موجودی همچون گوتمه جسمانی نباید نابود شود؟ آنانده، دیرزمانی است که بر اثر کردارهای عاشقانه، قرین من گشته ای؟ نیکو عمل کرده ای، اما جهد بلیغ پیشه کن که تو هم از مهلکه شهوات، از رنجِ شدن، از تصورات کاذب و رنج جهالت، رهایی خواهی یافت.» و آخرین سخن او در بستر مرگ با پیروانش این بود «اکنون وقت جدایی از شما فرارسیده است، همه چیزهای مشروط گذرا هستند، سعی کنید با تلاش و کوشش به هدف خویش برسید.»

اهل قبیله اش یک هفته بعد بدن او را سوزاندند. علیرغم وصیت بودا در هنگام مرگ که از گذرایی اشیای مشروط (اعمال، افکار و میل و خواسته ای که هنجارهای اجتماعی یا غریزه طبیعی بر ما تحمیل می کند) برحذر داشته بود، خانواده و پیروانش بر سر در اختیار گرفتن آثار به جای مانده از او به نزاع پرداختند. در نهایت، با تقسیم آن به هشت قسمت، همه راضی شدند. مکان تولد، مرگ، روشنگری و اولین موعظه او اکنون از مراکز مهم زیارتی بودایی است.

شهرت منحصر به فرد بودا بیشتر ریشه در قدرت فکری و توانایی اش در زمینه رهبری دارد تا این که معلم بزرگی بوده باشد. اما تازگی فکر بودا در آن بود که همه افراد بشر را مخاطب قرار داد. از حالت بودن برای اقلیتی خاص درآورد و آن را در دسترس همگان گذاشت. رهبانیت و راه ریاضت میانه دسترسی مردم را برای رستگاری و نجات از سمسره آسان تر کرد. برای همین مرزها را درنوردید و ملت ها و قبایل گونه گون را از حالت اختصاصی برای طبقه برهمنان و اشراف کشتریه در آورد تا همه از معرفت و حقیقت برخوردار گردند. حتا خدایان، حیوانات و جانوران. دین وی گویا دو سطحی بود. هم تعالیمی برای راهبان تارک دنیا داشت و هم مردم عادی. کارل یاسپرس می گوید «بودا قدرت بیان و توان انتقال مفاهیم خوبی هم داشت. از حکایت و تمثیل و تخیل شاعرانه بسیار استفاده می کرد.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۲:۵۷
زهره شریعتی

تعالیتعلیم بودا در اولین خطابه اش در باغ غزالان در حوالی شهر مقدس بنارس، در چهار حقیقت شریف خلاصه شده است:

1.      زندگی آکنده از رنج (دوکَّه) یا ناخشنودی است. واژه دوکَّه از نظر لغوی به معنی بدبختی است که در مقابل سعادت یا خوشبختی قرار می گیرد.

2.      ریشه رنج ها در امیال است.

3.      توقف رنج تنها از راه برطرف کردن میل ممکن است.

4.      طریقه انقطاع میل هم راه شریف هشتگانه است.

قراردادن اصول اعقادی بودا در قالب چهار حقیقت، روش کهن هندی را در شناسایی بیماری نشان می دهد. ابتدا پزشک اختلال را تشخیص می دهد، آن گاه علت را به نحو روشن و دقیق بیان می کند، سپس تعیین می کند که آیا درمان ممکن است یا خیر و سرانجام درمان مناسب را تجویز می نماید. بنابراین آشکار است که بودا خود را در نقش یک پزشک می دید، پزشکی روحانی که به درمان رنج های روحی و جسمی می پرداخت.

همه موجودات زنده از جمله خدایان، تمایل به حفظ حیات دارند. با ریشه کردن این میل و دیگر آرزوها انسان می تواند به آرامش و بینشی دست یابد که نیروی کرمه را دفع کند. در واقع تفسیر بودا از کرمه و تناسخ است که بدیع است. از نظر وی کرمه آن گونه که جین ها می پنداشتند ماده نیست، اسارت انسان در بند سمسره به یک معنا نتیجه اعمال خود اوست، زیرا این بندگی از گرایش ها و تمایلات فردی ناشی می گردد. اما با تهذیب نفس این گرایش ها متوقف خواهد شد.

وی روند بازپیدایی یا تناسخ را با تداوم یک شعله مقایسه می کرد. همان طور که یک چراغ روشنی خود را از چراغی دیگر می گیرد، اگر فردی هنوز هم هنگام مرگ در عطش میل و اشتیاق بسوزد، مشتعل از تمایلات خطا و غلط، چراغ دیگری فروزان خواهد گشت و حیات دیگری آغاز خواهد شد. این روند بی نهایت ادامه خواهد یافت تا این که شخص بتواند سوخت آن را که همین میل است قطع کند. در این هنگام سمسره متوقف شده و نیروانه نهایی به دست خواهد آمد. این پنداشت می تواند واژه نیروانه را توضیح دهد که از نظر لغوی به معنی فروکش کردن یا خاموش شدن یک شعله است.

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۲:۴۷
زهره شریعتی

دغدغه بعدی بودا شناخت افرادی بود که استعداد دریافت درمه را داشته باشند. بودا تصمیم گرفت به سراغ پنج مرتاض برود که در آن زمان در بنارس بودند. ایشان را در باغ غزالان یافت. حالت روشن شدگی خود را برای آن ها بیان نمود و تقاضا کرد که در بصیرت نسبت به درمه با او شریک شوند. آن ها او را متهم کردند که برای برخوردای از تمایلات نفسانی و ادعای نیل به نوعی روشن شدگی، ریاضت را ترک کرده است. زمانی که بودا از آن ها خواست تا فقط بی طرفانه به سخنان او گوش دهند، آن ها نومیدی و بیزاری خود را از او تکرار کردند. او یک بار دیگر از آن ها خواهش کرد و آنان برای بار سوم تندی و تنفر خود را نشان دادند. می گویند که بودا آن ها را با این سوال کوتاه به چالش کشید: «ای راهبان! آیا قبول دارید که من هرگز قبلا این گونه سخن نگفته بودم؟» پنج مرتاض که با صداقت و ثبات قدم او مواجه شده بودند، گفتند: بله. سپس بودا نخستین سخنرانی خود را ارائه کرد که در نتیجه همه این پنج مرتاض از اولین پیروان او شدند. وی گاه با شیوه گفت و شنودی که محاورات سقراط را به یاد می آورد، و گاه با طرز بیانی که رسم معمول خطابات تمام دعوتگران است، جماعت را مخاطب می ساخت.

پیروانش نیز به مرور در سال های بعد سنگه یا سازمان رهبانی را تاسیس کردند. انجمنی که بعدها سازمان اجتماعی بوداییان گردید و تعالیم بودا را ادامه داد. در واقع پیرو بودا وفاداری خویش را با تایید سه گوهر یا رکن دین بودا، یعنی بودا، درمه (تعلیمات) و سنگه (انجمن بودایی) رسما ابراز می کند. بنابراین رهبانیت راهبان و راهبه هایی که بعدها از سوی بودا پذیرفته شدند، بخش جدایی ناپذیر دین بودا بوده است.

در این زمان بودا خود را وقف تبلیغ آیین جدید کرد. بسیاری از کاهنان هندو از طبقه برهمنان نیز به سنگه پیوستند. جنش جدید آن چنان جذاب بود که بودا به زودی شصت ارهت یا انسان کامل در میان پیروانش داشت که به نیروانه و روشن شدگی رسیده بودند. بودا به آن ها ماموریت داد که به تمام هند و نقاط مختلف عالم سفر کنند و پیام صلح، حقیقت و همدردی او را به همه جا برسانند. چنین بود که تا پایان عمر همچنان در حال سفر و تبلیغ به سر برد و مثل مرتاضان دیگر از صدقات و هدایایی که به وی داده می شد معیشت می کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۲:۴۱
زهره شریعتی

سیذارته با باز یافتن سلامتی، خودش در طلب حقیقت به راه افتاد. به نقطه ای که رسید از جاده اصلی خارج شد و در پای درختی که اکنون به درخت بودی یا معرفت و علم معروف است، به صورت چهار زانو نشست و با خود عهد کرد تا به روشن شدگی نرسد از آن جا برنخیزد. متون اولیه گزارش می کنند که این تجربه سیذارته با وسوسه ماره همراه بود که نمی خواست وی به هدف خود برسد. سیذارته با غلبه بر ماره شب را در کنار درخت در مراقبه ای عمیق به سر برد. در اثر بینش هایی که از این معرفت پدید آمد، ناگهان به علت تناسخ و بازپیدایی آگاهی یافت. او راز رنج انسان ها را یافته بود و به روشن شدگی رسیده بود.

وی مصمم بود تا هم حقیقت نهایی پدیده ها و هم هدف نهایی از هستی را درک کند. او دریافت که مرگ و تولد دوباره موجودات تحت تاثیر ویژگی اخلاقی کردارهای پیشین آن ها تعیین می گردد. مطابق متون مقدس، طبیعت نیز در مقابل این رویداد خطیر واکنش نشان داد. زمین به جنبش درآمد، نسیم دلپذیری وزیدن گرفت، آسمان شکوفه باران شد. تمامی موجودات زنده مسرور بودند، تنها ماره افسرده بود، زیرا قدرت او درهم شکسته شده بود. از آن پس بودا (به معنی راه یافته و به روشنی رسیده) در تفکر آرام باقی ماند، و به این نتیجه رسید که برای تبلیغ تعالیم نجات بخش خود اقدام کند. اگرچه ماره او را وسوسه می کرد تا در جایگاه خویش بماند و بدون مشغول کردن خود به وظیفه ملال انگیز تبلیغ مردمان و بنیانگزاری آیینی که آن ها را به راه شریف هدایت کند، در آرامش نیروانه ناپدید گردد، اما بودا این پیشنهاد خودخواهانه را رد کرد. آموزگار بزرگ، خود را به شهر مقدس بنارس در کنار رودخانه گنگ رساند تا تعالیم خویش را در آن جا تبلیغ کند.

یکی از ویژگی های جالب توجه در روایات مربوط به روشنگری بودا، نوع مراقبه ای است که وی بدان مبادرت می ورزید. مراحل دیانه در تطهیر ذهن از تمامی تصورات و اندیشه های سرگردان تاثیر دارند. با دنبال کردن مراحل دیانه، قدیس یا ارهت بودایی می تواند سطحی عالی از آگاهی را به دست آورد. این تمرین مراقبه، یکی از فنون گوناگونی است که به نام یوگا مشهور است، یعنی نیروهای فکری و جسمی را مهار کردن، و با تسلسل فراگشتی تفکر که در جاهای دیگر دنیا عرفا تجربه کرده اند شباهت هایی دارد. تجربه بودا البته هیچ اشاره ای به خداوند را در بر نمی گرفت.

تجربه او تنها یک تجربه عرفانی صرف نبود، بلکه درون بینی اش با وجود اتکا به سطحی متعالی از آگاهی، در قلمرو تجربه عادی نیز کاربرد داشت. طریقی که طی آن بودا در طی مرحله بیداری خویش علل رنج را درک کرد، بر مرتبه ای دلالت می کند که بر مبنای آن، به واسطه سرگردانی ها و تاملات پیشین و از طریق ارزیابی منتقدانه اش از آموزه هایی که از راهبان دیگر شنیده بود، اندیشه های فلسفی را که در برهه ای خطیر پویا شده بودند، تکامل بخشید.

بودا  کاربرد و برداشت نوینی از عقاید روزگار خویش را عرضه کرد. مفهوم تناسخ، کرمه و امکان رهایی از سمسره که در آن هنگام عمومیت داشت و وی آن ها را پذیرفت، و علل و معلول های جهان تجربی مورد توجه او قرار گرفتند. از این نظر بودا فرزند روزگار خویش بود. این بود که تعالیم وی ترکیب منحصر به فرد قدرت فکری با تاکید عملی بر اهمیت تجربه درونی بود.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۲
زهره شریعتی

سنت بودایی خاطرنشان می کند که بودا در سن بیست و نه سالگی به دنبال راهی برای رفع نگرانی برای رنج بشر که او را به طلب حقیقت کشاند، دگرگون شد. این چهار منظره را سبب بحران روحی و معنوی او تلقی می کنند: اولین منظره پیرمرد فرتوتی بود که در هنگام راه رفتن بر عصای خود تکیه می کرد؛ دومین منظره بیماری بود که در اثر ضعف نمی توانست ادرار و مدفوع خود را کنترل کند و تمام بدن او کثیف شده بود؛ سومین منظره جسد انسانی بود که برای مراسم سوزاندن می بردند؛ و چهارمین منظره راهب زاهد و آرامی بود که لباس زرد پوشیده و سر خود را تراشیده بود. مجموع این مناظر الهامی را در قلب سیذارته وارد کرد که همه انسان ها در رنج اند. او که بینش اش متحول شده بود، تصمیم گرفت تا خانه و زندگی را برای حل رنج انسانی ترک کند. بدین ترتیب ترک بزرگ آغاز شد و او زندگی زاهدانه و آوارگی را بر زندگی شاهانه برگزید. (شبیه قدیس سن فرانسیس یا فرانچسکو آسیسی ایتالیایی در دین مسیحیت).

سیذارته شش سال برای یافتن پاسخ یا راه حلی برای رنج بشری تلاش کرد. او ابتدا به یک فرزانه مشهور هندی متوسل شد و او نیز به وی یاد داد تا به قلمرو لاشیء راه یابد. سیذارته به سرعت به این مقصود نائل شد، اما آن را قرین توفیق نیافت. او به خدمت استاد هندی دیگری رفت که نیل به قلمرو «نه ادراک و نه عدم ادراک» را به او یاد داد. این مرتبه عرفانی بالاتر همانند مرتبه قبل او را راضی نکرد. بنابراین از مراقبه فلسفی دست کشید و در طلب حقیقت مطلق به ریاضت بدنی پرداخت.

سیذارته بعد از مدت کوتاهی سرگردانی، به دهکده ای رسید و به گروه پنج نفره ای از زاهدان ملحق شد. در جمع این گروه خود را در معرض یکی از سخت ترین ریاضت های بدنی قرار داد. متون دینی این اعمال سخت را به تفصیل بیان کرده اند (بودا چَریتَه، فصل 12، 90- 106). می گویند که او در کنار کارهای دیگر، بر تختی از تیغ می نشست، هر نوع غذای تهوع آور و نفرت انگیزی را می خورد، و بدنش پر از کثافت بود. در نتیجه این خودآزاری سلامتی اش به حدی به خطر افتاد که دوستانش تصور کردند در حال مرگ است. زمانی که کمی حالش بهتر شد، به این نتیجه رسید که این راه نیز همانند راه های قبلی او را به معرفت حقیقت مطلق نخواهد رساند. بنابراین به خوردن و آشامیدن عادی روی آورد تا سلامتی اش را باز یابد. رفقای زاهدش که تصور کردند وی از ادامه راه باز مانده است، او را رها کردند و رفتند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۱
زهره شریعتی

سیذارته گوتمه[1] نیز مانند مهاویره به گروه دینی غالب تعلق نداشت. او برهمن نبود، بلکه یک کشتریه بود. وی در شمال هند و یکصد مایلی شمال شهر بنارس متولد شد. پدرش یک راجای محلی یا رئیس قبیله بود و آرزو داشت که فرزند او یک جهانشاه شده و بر سراسر کشور هند سلطنت کند. اندکی پس از ولادت او، مادرش درگذشت. نام خانوادگی او گوتمه و نام کوچکش سیذارتا بود. اما در افسانه ها و ادبیات متاخر بودایی به نام شاکیامونی[2] یعنی فرزانه دودمان شاکیا[3] و تتاگته[4] (آن که چنین رفته) خوانده می شود. یعنی آن که راهش وصف ناکردنی است، زیرا این راه تنها اشاره کردنی و وصف ناپذیر است.

طالع بینان به پدر گوتمه گفته بودند که فرزندش در جوانی از خانه فرار کرده و راهبی بیابانگرد و بی خانمان خواهد شد؛ اما اگر از او مراقبت کنند تا چهار منظره ای که را که باعث توجه نفس به مبادی دینی می شود را نبیند، پادشاه هند می شود. پیشگویی شده بود که اگر وی با حقایق پیری، بیماری و مرگ آشنا شود یا اگر راهبی را ببیند، جهان را ترک گفته و مرتاض می گردد. پدرش مصمم بود تا او را از مواجهه با این چهار منظره حفظ کند.

شاهزاده جوان در ناز و نعمت پرورش یافت و خیلی زود با دخترعمویش ازدواج کرد و از وی صاحب پسری به نام راهوله[5] شد. اما در این ایام، علی رغم تمامی احتیاط ها، حقایق رنج را درک کرد. دیدن مرتاضی سرگردان، آرمان چشم پوشی از دنیا را در او برافروخت تا راز رنج و فرونشاندن آن را کشف کند و بدین سان شبی مخفیانه خانواده خویش را ترک کرد و از آن زمان به بعد به شیوه راهبی دوره گرد گذران نمود. در پیشگاه یوگی های متعدد و آموزگاران دینی می نشست (هرچند در آموزه های ایشان، آرامش نهایی را نیافت) و شیوه های مختلف ریاضت نفسانی را به جا می آورد. این روش ها در او اثری نکرد و در نهایت از ریاضت های شاق درست کشید و به زودی به روشنگری رسید.



[1] Siddhartha Gautama

[2] Sakyamuni

[3] Sakya

[4] Tathagata

[5] Rahula

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۹:۳۵
زهره شریعتی

آیین بودا در واقع اصلاحاتی در دین هندو بود. این اصلاحات دیر یا زود به دلیل سختگیری برهمنان (روحانیون هندو) و تفصیل و تشریفاتی شدن قربانی های فراوان رخ می داد. شاکیه مونی که بعدها به بودا ملقب شد، معاصر با مهاویره، رهبر آیین اصلاحی جین هم بود. این دو آیین از دل هندوییسم درآمدند. اصلاحات بودا شامل مخالفت با تقدس وداها (متون مقدس هندو)، تعصب برهمن ها، اختلاف طبقاتی (کاست) و آیین های متعدد قربانی بوده و اصول آن بر اخلاق، ترک دنیا، تهذیب نفس، تامل، مراقبه، وصول به نیروانه و تلاش برای رهایی از گردونه زندگی پر رنج این جهان متمرکز است.

کیش بودایی با وجود اختلاف فکری و مباحثه با دیگر مکاتب هندو، جوهر درمه هندی را دارد. بنیادی ترین تفاوت بین سنت اوپانیشادی کیش هندو و بودیسم، در روش رسیدن به نجات، آزادی و رستگاری است. سنت اوپانیشادی وحدت آتمن و برهمن، و علم و معرفت را قبول دارد ولی بودا با این که جهل را علت آلودگی و امیال می داند، اما روش او مانند طب سنت پزشکی روزگار خود است. پزشک در آن زمان با چهار اصل یا مرحله به درمان می پرداخت: یک: شناخت بیماری، دو: شناخت منشا بیماری، سه: شناخت درمان پذیری یا درمان ناپذیری، چهار: اگر درمان پذیر است راه علاج چیست. در واقع هدف مهم بود نه وسیله.

مرحوم دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب قلمرو وجدان می نویسد «باری جنبه جهانی که در تعلیم بودا هست، اگر آن را در خارج از هند با اشتیاق طالبان و در داخل هند با مخالفت طبقات برهمن مواجه کرده باشد غریب نیست. نزد طبقات برهمن تعلیم بودا بدان سبب که هم اقوال و آرای فلسفی آن ها را خالی از اهمیت و هم آداب و مناسک مورد توصیه آن ها را عاری از فایده می خواند بیشتر موجب ناخرسندی آن ها می گشت.»

 پیش از تولد بودا فارغ از سنت اوپانیشادی که عمدتا مربوط به آریایی های مهاجر به هند بود، زندگی زاهدانه و ریاضت مرتاضان بومیان هند نیز رواج داشت. علاوه بر آن، مکتب چارواکه (مادی گرایی) نیز پیروان خاص خود را داشت. در آن میان، مهاویره که هم زمان با بودا می زیست، دین جین را بر مبنای دین بومیان هند که بر ریاضت های سخت متمرکز بود و توجهی به خدایان آریایی نداشت، بنیان نهاد. تشابه آیین بودا و جین در این موارد بیشتر به چشم می خورد: اصل ترک دنیا که حرکتی برای خلاصی از دردهای روحی است؛ و در عین حال هم بودا و هم مهاویره از طبقه کشتریه ها و شاهزاده ها بودند، ضد نظام طبقاتی، منکر تقدس وداها و بی توجه به خدایان آریایی. تفاوت این دو دین معاصر نیز در آن است که بودا اعتدال و میانه روی در زهد دارد و هرچند وجود خدایان را انکار نمی کند، اما به چنین پرسش های متافیزیکی پاسخ نمی دهد. اما جین ریاضت مفرط و زهد مطلق را می پذیرد و خدایان آریایی را کاملا انکار می کند. جان بایرناس. در حقیقت ادیان جین و بودا، عنصر یوگا و اعتقادات وابسته به آن را در تعالیم خود حفظ کرده اند، اما در تاثیربخشی نهایی، خدایان آریایی را نادیده می گیرند.

به هر حال تعلیم گوتمه بودا که او خیلی بیشتر از تعلیم معاصرش مهاویرا رنگ تعادل دارد، خیلی کمتر از آن با طبایع اهل هند توافق یافته است و با آن که به اندازه آن در خود هند ریشه ندارد، تاثیری بس قویتر از تاثیر آیین جین باقی گذاشته است. این که جامعه هندو با علایق دیرینه ای که با سنت های برهمنی داشته است نسبت به حفظ و بقای این تعلیم چندان علاقه ای نشان نداده است تا حد زیادی از آن روست که تعلیم وی مبنی بر تجارب روحانی شخصی بوده است و خیلی بیش از آیین جین با آداب و رسوم جاری جامعه هند ناسازگاری داشته است.

آیین بودا با آن که که پیام آور آن داعیه نبوت و تشریع شریعت نداشت، از وی در نزد پیروانش تجسم وجودی ایزدی ساخت، و شاید همین طرز تلقی به علاوه بعضی روایات متناقض موجب شده باشد تا برخی محققان در باب وجود تاریخی او هم اظهار تردید کنند، با این حال به نظر الیاده نفی جنبه تاریخی وجود بودا ظاهرا مستندی جز مجرد توهم ندارد و نمی توان آن را تایید کرد. چنان که اکثر قریب به اتفاق5 محققان، مانند کرن آرمسترانگ نیز وجود تاریخی بودا را می پذیرند.

کارل یاسپرس می گوید «ویژگی شخصیت بودا این بود که فاقد تعین و تشخص بود و پیروانش هم هر یک بودای کوچکی بودند  با وجود نفی من، بر فرد فرد جهانیان اثر گذاشت. بودا مفاهیم را فقط تکمیل کرد. از خدایان چشم پوشید و آن ها را فرعی دید.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۱:۰۳
زهره شریعتی