دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

*دینا در آیین زرتشت، ایزدبانوی وجدان و دانش است. در آخرت شناسی زرتشتی، وقتی بی گناهی از پل چینوَد (صراط) عبور می کند، دینا با چهره ای بسیار زیبا به پیش باز او می آید. نام او برساخته از دین است، و از ریشه دی (به معنی دیدن) که از فارسی به عربی وارد شده است.
*از دین خواهم گفت؛ ادیان شرقی: زرتشت، هندو، بودا، جین، سیک، کنفوسیوس، تائو و شینتو.

پربیننده ترین مطالب

تعریف مدرنیته

شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۷ ب.ظ

در روزگار مدرن یعنی دوران همخوانی با قالب های تکنولوژیک، چیزی مهم تر از این نیست که آدمی دریابد که خویشتن او چند پاره شده، خرد ابزاری اش راه را بر پیشرفت حقیقی او بسته است، و الگوی یکه ی خردباوری اش هیچ نیست مگر ابزار به بند کشیدن او. این مبارزه یعنی آگاهی از شرایط تحقق آزادی و برانگیختن شور فردیت در هرکس.

نابهنگامی در هرمنوتیک نیچه، نمایانگر فاصله ای است که معنایی دقیق در اندیشیدن به ناهمخوانی، تفاوت و سرپیچی، یعنی در تکوین اندیشه ای نابهنگام و غیر مدرن، می یابد. افق زندگی، چون به زندگی تعلق دارد به جنگ نیز تعلق دارد. نیچه ی جنگجو این نکته را در مشاهدات نامدرن چنین بیان کرده است «و اگر در پی خواندن زندگینامه ها برمی آیی، از آن زندگی نامه ها پرهیز کن که نامشان فلانی و دوران او است، به جای آن ها زندگی نامه ای را برگزین که عنوانش چنین باشد «فلانی، جنگجویی علیه دورانش». باید از بند دوران خود آزاد شویم و علیه آن بجنگیم. همین که ستایشگر دوران خود شویم، آزادی خود را از دست می دهیم.

این واژه که در تمام زبان های اروپایی و در بسیاری از زبان های دیگر از جمله در فارسی امروزی ما رایج شده، لفظ لاتینی modernus   است که خود از قید modo  مشتق شده است. در زبان لاتین، معنای modo، این اواخر، به تازگی، گذشته ای بسیار نزدیک بود. به گمان برخی از تاریخ نگاران لفظ مدرن را رومیان در اواخر سده پنجم در مورد ارزش ها و و باورهای مشکوک جدید به کار می بردند، ارزش هایی که در تقابل با باورهای پذیرفته شده قدیمی ای بودند که با لفظ آنتیک مشخص می شدند. 

البته گروهی دیگر از تاریخ نگاران چنین تاویلی را درست نمی دانند، و معتقدند مساله بر سر رویارویی و تقابل ارزش های نو و کهنه نبود، بل به این پرسش هرمنوتیکی خلاصه می شد: آیا ما می توانیم ارزش های قدیم را با شرایط تازه هماهنگ کنیم؟ و اگر پاسخ مثبت است، چگونه باید این کار را انجام دهیم؟ اگر این تاویل درست باشد، فهم شرایط تازه ای که در آن ها امکان می یابیم تا باورها و برداشت های قدیم و نتیجه های زندگی و خردورزی کهن را به زبان امروزی، و همخوان با زمینه تازه زندگی ترجمه کنیم، دلالت اصلی واژه مودو دانسته می شود. (رابرت پِپین، مدرنیسم به عنوان یک مساله فلسفی، کمبریج ماساچوست، 1995، ص 17)

در مورد محتوای واژه مدرن و بحث های دیگری که در موقعیت های تاریخی نزدیک تر به ما جریان داشت نیز اختلاف کم نیست. به گمان برخی از پژوهشگران در سده شانزدهم، رویارویی مسائل تازه با سنت های کهن، تبدیل به مهم ترین دلالت ضمنی واژه مدرن شد که از حدود سال 1460 در زبان فرانسوی به کار می رفت. این معنای ضمنی واژه مدرن، تا امروز همراه با معنای اصلی آن یعنی کنونی و امروزی باقی مانده است.

واژه مدرن به پشتوانه داشتن چنین پیشینه ای از زبان فرانسوی به زبان های انگلیسی و آلمانی وارد شد و به تدریج، واژگان مدرنیست و مدرنیزه در سده هجدهم در آثار روشنگران، و واژه مدرنیته در سده نوزدهم، پدید آمدند. شاتوبریان در 1849 در خاطرات آن سوی گور واژه مدرنیته را احتمالا برای نخستین بار به معنای «تازگی مسائل اجتماعی ای که با آن ها رویاروییم» به کار برد. واژه چندان مورد استفاده نبود تا در پایان سال 1863، شارل بودلر معنایی دقیق تر از آن را پیش کشید؛ معنایی که دیگر به جنگ با گذشته ها خلاصه نمی شد. واژه مدرنیته که شاتو بریان به کار برده بود، ریشه در مفهومی رمانتیک داشت. رمانتیک ها این مساله را مطرح کرده بودند که «ما باید به روزگار خودمان تعلق داشته باشیم.» استاندال این نکته را مورد توجه قرار داد و در رساله راسین و شکسپیر نوشت «رمانتیسم هنر امروز است، و به مردمانی امروزی تعلق دارد، در حالی که کلاسیسیسم به اجداد آن ها تعلق دارد.»

بخش سوم درس گفتارهای تاریخ فلسفه هگل که عنوان فلسفه مدرن دارد، از شرح عقاید فرانسیسن بیکن و یاکوب بومه آغاز می شود. هگل توضیح می دهد که دوران مدرن آن روزگاری است که آمی خود را پیش از هر چیز محصول مناسبات انسانی و اجتماعی می یابد، و نگرش به درون خود، یا دقت به نسبت خود با امر مقدس  را نابسنده می یابد، و در پی آن برمی آید که از شرح نسبت خود با دیگران بیاغازد «جهان مدرن همین نیروی بنیادین ارتباط است، و متضمن واقعیتی است که بنا به آن به طور آشکار برای فرد ضرورت دارد که به این مناسبات وجود بیرونی وارد شود... در حالی که در دوره های گذشته شهامت امری فردی بود، شهامت مدرن در این نیست که هرکس بنا به رسم شخصی خود عمل کند، بل استوار است بر ارتباط هرکس با دیگران، و همین سازنده قابلیت هرکسی است.» این تعریفی است شخصی که همه نویسندگان کتاب های فلسفی لزوما با آن هم نظر نیستند. برای بسیاری از ما نقاشی مدرن هنوز آثار پیکاسوست، و فلسفه مدرن نوشته های دکارت، اما تجربه های بیست سال پیش در شیمی، فیزیک و پزشکی، کهنه و منسوخ است. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۹
زهره شریعتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">