دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

*دینا در آیین زرتشت، ایزدبانوی وجدان و دانش است. در آخرت شناسی زرتشتی، وقتی بی گناهی از پل چینوَد (صراط) عبور می کند، دینا با چهره ای بسیار زیبا به پیش باز او می آید. نام او برساخته از دین است، و از ریشه دی (به معنی دیدن) که از فارسی به عربی وارد شده است.
*از دین خواهم گفت؛ ادیان شرقی: زرتشت، هندو، بودا، جین، سیک، کنفوسیوس، تائو و شینتو.

پربیننده ترین مطالب

ویژگی های رمانتیسم

شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۱۲ ب.ظ

1.      شورش علیه خرد و مخالفت با آن

2.      توجه به مشترکات انسانی، و دوران کودکی: رمانتیک ها به خیر و نیکی ذاتی انسان ها که به زندگی متمدن شهری آلوده شده است عقیده دارند. آن ها معقتدند که وحشی شریف است، کودکی خوب است و احساسات الهام گرفته از هر دوی این ها موجب اوج گرفتن و تعالی قلب و دل می شود.

3.      احساسات و عواطف قوی: رمانتیک ها عقیده دارند که معرفت و دانش بیشتر از طریق کشف و شهود مستقیم به دست می آید تا استنباط عقلی. این مسأله به خوبی در تلخیص سخن وردزوورث آمده است «همه شعرهای خوب، سرریزِ خودانگیخته ی احساسات قوی هستند.»

4.      اهمیت فردیت و تجربه فردی: رمانتیک ها اغلب به طور قهرمانانه و حماسی موفقیت ها و ویژگی های افراد مطرود و درک نشده در جامعه را بالا می برند. روزگاری می گفتند بطالت، کمال مطلوب نبوغ، و راحت طلبی فضیلت رمانتیک هاست. وظیفه هر فرد رمانتیک بود که زندگی را تجربه کند، یا با خیال پردازی از آن بگریزد. کارهای روزمره را نافرهیختگان انجام خواهند داد!

5.       اهمیت تصویر و تخیل: رمانتیک ها به تخیّل فردی به عنوان یک منبع موثق و قابل اعتماد مشروعیت می بخشند.

6.      بازگشت به طبیعت و اسرار آن: رمانتیک ها بر اهمیت طبیعت در هنر و زبان و تجربه تعالی از طریق رابطه و تماس با طبیعت تاکید می کنند. آن ها عقلانی کردن طبلیعت را که توسط متفکران گذشته در دوران روشنگری صورت گرفته بود، رد می کنند.

7.      تکیه بر ضمیر ناخودآگاه

8.      بیمارگونگی (نظر گوته)

9.      توسعه علم روان شناسی با فروید و یونگ

10.  رمانتیسم به طور کلی پدیده ای شهری بود. در بسیاری از قسمت های اروپا و از همه بیشتر آلمان، در نیمه قرن پیش فرهنگی، به اصطلاح، کلان شهری رونق داشت. جوان ها و اغلب دانشجویان دانشگاه، نمونه بارز رمانتیک ها بودند. هرچند درس های خود را همیشه خیلی جدی نمی گرفتند. برخورد آن ها با زندگی قطعا ضد طبقه متوسط بود، تا آن جا که گاه مثلا پلیس، یا خانم صاحبخانه خود را بی فرهنگ، یا حتی دشمن می نامیدند.

11.  اهمیت نوستالژی (آرزو و حسرت): آرزو و حسرت چیزی دور و دست نایافتنی خصلت ویژه رمانتیک ها بود. آن ها حسرت دوران های گذشته، مثلا قرون وسطا را می خوردند که پس از نکوهش های عصر روشنگری، حال با شور و شوق از نو ارزشیابی می شد. و همچنین آرزومند فرهنگ های دوردست مانند فرهنگ خاورزمین و عرفان آن بودند. این نوستالوژی درست نقطه مقابل چیزی است که روشنگری دستاورد خاص خود می دانست. روشنگری فرض بر این می نهاد که زندگی الگوی محدود و کاملی دارد. شکل خاصی از زندگی و هنر و احساس و تفکر وجود دارد که درست است، برحق است و واقعی و عنی است و اگر دانش کافی داشته باشیم می توانیم آن را به مردم بیاموزیم. اگر بتوان ساختاری ساخت و خود را در این ساختار گنجاند، می توان پاسخ مشکلات فکری و عملی را پیدا کرد.

12.  اهمیت پارانویا: مفهوم پارانویا چیزی متفاوت است. روایتی خوشبینانه از رمانتیسم داریم که ما می توانیم با برداشتن موانعی چون نهادهای ویرانگر سیاسی و اقتصادی، قانون و اقتدار و هر نوع حقیقت خشک و بی انعطاف، خود را آزاد کنیم و به ماهیت نامتناهی خود امکام می دهیم تا اوج گرفته و به الوهیتی مانند گردد که در پی رسیدن به آن تلاش می کند. اما روایتی بدبینانه تر نیز داریم که قرن بیستم را تا حدودی مشغول به خود کرده است. و آن این که هرچند فرد فرد ما در پی آزادی خود می کوشیم، اما جهان به این آسانی ها رام ما نمی شود. چیزی در ژرفنای تاریک تاریخ هست که با ما دشمنی می کند. و پایداری در برابر آن یا حتی تلاش برای سازگار شدن با آن هیچ سودی ندارد. این پارانویا گاهی به صورت خام تری هم جلوه می کند. مانند جستجوی انواع توطئه ها در تاریخ و نیروهایی که ما هیچ تسلطی بر آن ها نداریم.

13.  آزادی

14.  هیجان و احساسات

15.  گریز و سیاحت آفاقی و انفسی (جغرافیایی و تاریخی)

16. کشف و شهود

همه این بحث ها به دو پدیده بسیار جالب و دیرپا می انجامد که بعدها به اندیشه و احساس قرن نوزدهم و بیستم نیز راه یافت. نخست نوستالوژی است و دیگری پارانویا به معنایی خاص. وقتی از نووالیس پرسیدند به کدام سو می رود و هنرش درباره چیست، پاسخ داد «من همیشه به سوی خانه می روم، همیشه به خانه پدرم می روم.» این به یک معنی اشارتی مذهبی است. اما منظورش این بود که این همه تلاش برای بازگشت به عقب، بازگشت به خانه است و بازگشت به آنچه او را به خود می خواند.[1]

هرکسی کو دورماند از اصل خویش                            باز جوید روزگار وصل خویش


[1] برلین، آیزایا، ریشه های رمانتیسم، ترجمه عبداله کوثری، نشر ماهی، 85، ص 171.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۹
زهره شریعتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">