دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

*دینا در آیین زرتشت، ایزدبانوی وجدان و دانش است. در آخرت شناسی زرتشتی، وقتی بی گناهی از پل چینوَد (صراط) عبور می کند، دینا با چهره ای بسیار زیبا به پیش باز او می آید. نام او برساخته از دین است، و از ریشه دی (به معنی دیدن) که از فارسی به عربی وارد شده است.
*از دین خواهم گفت؛ ادیان شرقی: زرتشت، هندو، بودا، جین، سیک، کنفوسیوس، تائو و شینتو.

پربیننده ترین مطالب

۲۲ مطلب با موضوع «رمانتیسم» ثبت شده است

سرچشمه ها و خاستگاه های رمانتیک

در اوایل قرون وسطی، رمانس بر زبان های جدید بومی دلالت می کرد و این زبان ها را از زبان لاتین که در مکتب و مدرسه آموخته می شد متمایز می گردانید. بدین ترتیب enromancier   و romancar   به معنی ترجمه یا تالیف کتاب به زبان های بومی به کار می رفت و این گونه کتاب ها رمانز، رمان یا رمانس نامیده می شدند. برای مثال در زبان فرانسوی کهن کلمه رمان هم برای توصیف یک رمانس باوقار به کار می رفت که به نظم سروده شده بود و هم برای نامیدن یک داستان عامه پسند. طولی نکشید که ویژگی های شاخص این قصه های مبتنی بر عشق، ماجراجویی و هوسبازی های خیال، با این کلمه پیوند یافت و کلمه رمان تداعی گر همه این خصوصیات گردید.

اما نخست در انگلستان بود که این اصطلاح به صورت کلمه ای مالوف و آشنا در آمد و رواج عام یافت. در حقیقت می توان آن را یکی از برجسته ترین هدیه های زبان انگلیسی به تفکر اروپایی به شمار آورد. در آغاز، این اصطلاح با رمانس های قدیمی و قصه های شوالیه گری و جوانمردی در پیوند بود که خصوصیات اصلی شان عبارت است از احساسات پرسوزوگداز، غیر واقع نمایی و عدم احتمال وقوع، اغراق و مبالغه، خیال پردازی و به بیان ساده تر، عناصری که کاملا در تضاد و تقابل با یک دیدگاه عقلانی و معتدل قرار می گیرند. بدین ترتیب صفت رمانتیک در عبارت هایی نظیر قصه های پرهیجان رمانتیک به کار می رفت تا بر حالت هایی همچون دروغ بودن، غیر واقعی بودن و تخیلی بودن دلالت کند. درگیرودار عصر خرد در قرن هفدهم و در جهانی که تحت سطیره نظم و حقیقتی قرار دارد که خود را مطلق و بی چون و چرا می شمارد، به ناگزیر این اصطلاح دچار بی اعتباری و ننگ فزاینده ای می شود؛ بدان گونه که در ردیف کلماتی از قبیل رویایی، مطنطن و اغراق آمیز، مضحک و کودکانه قرار می گیرد.

فضای عمومی در انگلستان اوایل قرن هجدهم دچار تغییر و تحولی آرام و نیمه خودآگاه گردید. اکنون این کلمه از اصطلاحی که صرفا برای تحقیر و خوارداشت به کار می رفت به اصطلاحی تبدیل شده بود که بیانگر تایید و رضایت و مقبولیت بود. از حدو سال 1711 کلمه رمانتیک در کنار واژه عالی به کار می رفت و معانی ای از قبیل عالی و ظریف را بیان می کرد. تقریبا در همین زمان با پدید آمدن اولین نشاه های گرایش به قرون وسطی، عصر الیزابت (دوران ملکه الیزابت اول در نیمه دوم قرن شانزدهم که شکسپیر از جمله نویسندگان این دوره است)، گوتیک و اسپنسر (ادوارد اسپنسر، شاعر انگلیسی در قرن شانزدهم)، از رمانس های قدیمی اعاده حیثیت شد. از این پس رمانتیک می توانست به معنی مجذوب و مسحور تخیل شدن باشد؛ استعداد و نیرویی که بیش از آن که مشکوک و مورد سوءظن تلقی شود، بی قانون و عنان گسیخته جلوه می کند.

بنابراین رمانتیک از آغاز اصطلاحی مربوط به نقد هنری نبود و اساس نشان دهنده دیدگاهی بود که با نظری مساعد به پدیده های عاطفی و تخیلی می نگریست. انتقال این اصطلاح به فضای ادبی نسبتا دیر صورت گرفت و می توان تاریخ آن را سال 1797 و تاملات و نکته سنجی های 125 صفحه ای فردریش شلگل به شمار آورد. توجه به سیر تاریخی واژه رمانتیک به خوبی ما را از این نکته آگاه می کند که این کلمه پیش از آن که با هنرها و ادبیات پیوند یابد، معانی خاصی به خود گرفته بود.

کتاب رمانتیسم، لیلیان فورست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۲ ، ۱۲:۲۶
زهره شریعتی

تعریف رمانتیسم

آیزایا برلین جوهر اصلی این مکتب را در این عبارت خلاصه کرده است «حکومت مستبدانه هنر بر زندگی». در حالی که رنه ولک آن را ترکیبی از عوامل زیر دانسته است «نگرشی خاص به تخیل، رویکردی خاص نسبت به طبیعت، و کاربردی خاص از سمبل ها. تعاریف مختلفی از رمانتیسم ارائه شده است:

تعاریفی که عمدتا میان رمانتیک و کلاسیک تمایز قایل می شوند، رمانتیک را در مقابل رئالیستی قرار می دهند، آن هایی که رمانتیسم درونی را از رمانتیسم تاریخی جدا می کنند، آن ها که از سوی هوادارن رمانتیسم ارائه شده اند، تعاریفی که به وسیله ضد رمانتیک ها تدوین شده اند و ... تعاریف گوته، استاندال، بابیت، هاینه و فیرچیلد، و از همین قبیل است تعریف ذیل که تورلبای آن را بیان کرده و رویکردی صرفا توصیفی و خنثی را در نظر دارد «صفت رمانتیک به طور عام به سبک ها و آثار هنری گوناگون، برخی از نوشته های فلسفی، و گاه نیز به برخی شیوه های رفتار و مد لباس اطلاق شده است که در حدود سال های 1770 تا 1830 در اروپا رواج داشته است.»

این تعاریف به اندازه ای کلی و جامع و در نتیجه گسترده و غیر دقیقند که نمی توانند یک مبنای عملی مفید و کارآمد را پدید آورند. از سوی دیگر تعاریف محدود کننده ای همچون تعاریف جفری اسکات، پیتر و فلپس یقینا از مزیت دقت برخوردارند، اما به قدری موشکافانه و محدودند که در عمل به ناچار منتقد را درگیر جدال های پایان ناپذیر و مشقت باری خواهند کرد تا بتواند به روشنی و صراحت نشان دهد که آیا فلان شاعر یا فلان نویسنده رمانتیک است یا نه.

بسیاری از شاعران و متفکران اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم که ما به طور عام آنان را رمانتیک می شماریم، خودشان درباره این کلمه با دشواری روبرو بوده اند و دچار سردرگمی شده اند. در این مورد هیچ کس شگفت تر و آشفته تر از فریدریش شلگل نبوده است؛ این نابغه بزرگ ولی متلون و دمدمی مزاج، که عموما مسئولیت وارد کردن این کلمه به قلمرو ادبیات را به عهده او می گذارند.

اما برادرش اگوست ویلهلم که از ذهنی منظم تر و روشمندتر برخوردار بود، این اصطلاح را هم در کتاب درسهایی در باب مطالعات ادبی و هنر و هم در کتاب درس هایی در باب هنر نمایشی و ادبیات به معنایی تقریبا ثابت و یکسان به کار برده و بر آن بوده است که روح هنر مدرن را در تقابل با هنر کهن و کلاسیک نشان دهد. اما فردریش به شیوه ای کاملا نامنظم که مختص خود اوست و بنابر متقضیات لحظه ای و گذرایی که با آن رویارو بوده است، از یک معنا به معنایی دیگر روی آورده است. در کتاب گفتگو در باب شعر، هرچند با عبارتی کلی بر تقابل و تضاد موجود بین کهن و رمانتیک صحه می گذارد، ولی بی درنگ سخن خود را با افزودن عبارت زیر تعدیل می کند «از شما می خواهم که به هر حال فورا نتیجه گیری نکنید که رمانتیک و مدرن از دیدگاه من کاملا مترادف هستند.» به این معنی همه نوشته های خلاق تا حدودی رمانتیک هستند.

نزدیک ترین بیان فردریش به یک تعریف واقعی در این جمله او که مکرر در جاهای مختلف نقل شده، دیده می شود «آن چیزی رمانتیک است که موضوع و محتوایی عاطفی و احساساتی را در شکل و صورتی تخیلی و خلاقانه به تصویر درآورد.»

در فرانسه هم این اصطلاح گرفتار بحث و جدل های زیبایی شناختی بود. برای مادام دواستال رمانتیک عملا مترادف است با شمالی، قرون وسطایی، و مسیحی؛ هم چنان که متضاد است با جنوبی، کلاسیک و آن چه که منسوب به مشکران و کافران می شود. اما از نظر هوگو و استاندال و بیشتر هم نسلان آن ها تقابل و تضاد اصلی در بین رمانتیک و کلاسیک دیده می شود. در نظر استاندال این اصطلاح تقریبا بی هیچ ابهام و پیچیدگی ای به سادگی معادل مدرن یا معاصر است.

از همین روست که استاندال می گوید تمامی نویسندگان بزرگ در روزگار خود رمانتیک بوده اند. تعریف استاندال از رمانتیک این است «رمانتیسم هنری است که آثار ادبی مناسبی را در اختیار مردم می نهد تا بیشترین لذت ممکن را به دست آورند، و این آثار توجه شایسته ای به عادات و عقاید مرسوم زمانه دارند. از سوی دیگر، کلاسیسیم ادبیاتی را به مردم ارائه می دهد که بیشترین لذت ممکن را برای نیاکان و پیشینیان آن ها فراهم می آورده است.

تعابیر دیگری هم هست: پروتستانیسم در ادبیات و هنر، لیبرالیسم و آزادی خواهی، شعر محض که در تقابل با نثر قرار می گیرد، بیان و تجلی یک قلب حساس، شیفتگی نسبت به گروتسک و خیال پردازی های عجیب.

از 1830 تا 1831 برآن بودند که رمانتیسم یک نوعِ تاریخی است، اما در 1831 آن را یک نوع درونی معرفی کردند. در سال های 1832 و 1833 این فکر در آن ها قوت گرفت که رمانتیسم باید یک نظام فلسفی و سیاسی باشد. سرانجام به نتیجه ای مناسب و قابل قبول دست یافتند: به عنوان آخرین راه حل، ما به این نکته رسیدیم که رمانتیسم آمیزه ای از تمامی این صفت ها و ویژگی هاست و نه چیز دیگر.

کتاب رمانتیسم، لیلیان فورست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۲ ، ۱۲:۲۳
زهره شریعتی