دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

*دینا در آیین زرتشت، ایزدبانوی وجدان و دانش است. در آخرت شناسی زرتشتی، وقتی بی گناهی از پل چینوَد (صراط) عبور می کند، دینا با چهره ای بسیار زیبا به پیش باز او می آید. نام او برساخته از دین است، و از ریشه دی (به معنی دیدن) که از فارسی به عربی وارد شده است.
*از دین خواهم گفت؛ ادیان شرقی: زرتشت، هندو، بودا، جین، سیک، کنفوسیوس، تائو و شینتو.

پربیننده ترین مطالب

کَرِن آرمسترانگ

چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۵۳ ب.ظ

کَرِن آرمسترانگ معتقد است طرح کلی زندگی بودا بسیار شبیه به عیسای تاریخی است. فهم زندگی بودا، آمیخته به فهم پدیدارشناسانه آموزه اوست و برعکس. وی نیروانه را ناانسان وار و غیرمتشخص تفسیر می کند، زیرا بودا از خود فراتر رفته بود. به نظر می رسد تجربه گرایی آرمسترانگ متناسب با عمل گرایی فرهنگ غرب است. مراد نویسنده از تجربه، یک تجربه اشراقی است که فراتر از تجربه ظاهری بوده و عرفانی و باطنی است. گویا نظریه او متعلق به دوران مدرن میانی باشد، نه متقدم و نه متاخر. بنابراین با استیس هم نظر است.

آرمسترانگ معتقد است که بودا برای هر گروهی که از ناملایمات خسته هستند، چیزی دارد، هم برای ملحدان، هم انسان گرایان و هم شریعت گریزان. او این دین را الحادی نمی بیند و معتقد است ارزش نیروانه، همان ارزش جستجوی مطلق خداست.

بودا در واقع به جنبه روانی یوگا هم اهمیت داد و آن را دنبال کرد. بودا تمایزی نسبت به دیگر مکاتب زمان خود نداشت، بلکه اتفاقا عدم تمایز و هماهنگی با روح تاریخی بشر بود که آن را عمومی کرد. در سطح خواص مراقبه اصل و اخلاق جمعی فرع بود، اما در سطح عوام اخلاق اصل و مراقبه فرع  در نظر گرفته می شد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بودا از همان ابتدا برای همه مردم نسخه ای داشت نه فقط خواص؛ چرا که رنج، هم در توده مردم، و هم در سطحی بالاتر درک می شد.

روش کریدرز و آرمسترانگ در بررسی و مطالعه این آیین متفاوت است. آرمسترانگ معتقد است متون بودایی زبان اسطوره ای دارد. روش وی نیز هرمنوتیکی و پدیدارشناختی است. اِلیاده نیز می گفت زبان دینی، همان زبان اسطوره های یک دین است. الیاده در کتاب اسطوره بازگشت ابدی می گوید «زبان اسطوره خصوصیات جزئی قهرمان است که حذف می شود. اگر بخواهیم شخصیتی را به صورت اخلاقی نشان دهیم که هم کیش شخصیت نشود و هم او را سر نِمون (آرکی تایپ) ارائه دهیم، باید با زبان اسطوره ای نشانش دهیم تا به یک دوره خاص تاریخی تعلق نیابد.

آرمسترانگ بودیسم را دینی بسیار اخلاقی معرفی می کند. چرا که به صورت سلبی مَنیَّت و خودیَّت را نفی می کند؛ و به نحو ایجابی تلاش دارد تا مهرورزی و شفقت به دیگران را سرلوحه زندگی قرار دهد. جوهر این دین غم خوارگی است و در این باب سطح عوام و خواص فرقی ندارد؛ هرچند دارای درجات و مراتبی است.

به نظر می رسد مرتبه و سطح توده ای و مردمی به این دین تحمیل شده و در واقع بیشتر مال خواص است، اما نمی شود یک دین فقط مال خواص باشد؛ چنان که وقتی از نظر معیشتی به مردم وابسته اید، ناچارید برای آنان نیز تعالیمی معنوی تعریف کنید.

تازگی حرف آرمسترانگ این است که می گوید «بودا روش یوگی ها را استفاده کرد، اما نه مثل آن ها، بلکه برای این که چهار حقیقت شریفی را که بدان رسید، در فرد درونی کند. درونی کردن آن چه که می دانیم تبدیل علوم حصولی به حضوری است. اما کریدرز معتقد است یوگی یک فن بیشتر نیست.

از نظر نویسنده، تعالیم بودا خلاف طبع و سرشت انسانی نیست. پس بودا مبدع نیست بلکه کاشف است. زبان اسطوره ای نیز یعنی همین. همه تعالیم بودا سرنمونه هستند. نه تنها بودا خود نیز تکرار گذشته است، بلکه ما هم باید تکرار بودا باشیم. علت این که بودا را به صورت الگوی نخستین و سرنمونه مطرح کردند این بود که تعالیمش فراتاریخی بوده است، پس باید اززبان اسطوره ای از او سخن گفت تا جهانی شود. جاودانگی مساوی فراتاریخی شدن است یعنی اسطوره ای که لازمان و لامکان است.

کریدرز و آرمسترانگ هر دو معتقدند  که بودیسم دینی دوسطحی است. تفسیر کریدرز ار مراقبه اما متفاوت است. زیرا مراقبه را بصیرتی می داند که پیشتر نبوده است و آن را یک دین روان شناختی و تجربی معرفی می کند. اما خانم آرمسترانگ بر ناخودآگاه تاکید ندارد و می گوید بودا چیز تازه ای برای بشریت نیاورد، بلکه مراقبه را در خدمت یافته های خود قرار داد. بدین جهت دینی فراروان شناختی است و بر ناخودآگاه تاکید می کند.

کریدرز بر خلاف آرمسترانگ دین توده ای را تجربه گرایانه نمی داند. کریدرز اسطوره زدایی می کند و آرمسترانگ اسطوره زایی. هر دو در این که به فردیت بودا توجه نکرده اند مشابهند، اما به دو جهت متفاوت هستند. کریدرز نگاه مارکسیستی دارد و فرد را محصول جامعه و تاریخ می داند و از جامعه و تاریخ به شخص بودا پل می زند. ولی آرمسترانگ به جهت دیگری او را کنار می گذارد. چون به عقیده او در متون بودایی بودا به عنوان نوع و کسی که تشخص ندارد و یک الگوی عام مطرح است، نه یک شخصیت فردی خاص. در واقع آرمسترانگ در نگرش خود به آیین بودا، مبنای پیشامدرن دارد و به جوهر واحد ادیان معتقد است، در نتیجه دین بودا را الهی می داند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۰۹
زهره شریعتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">