دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

*دینا در آیین زرتشت، ایزدبانوی وجدان و دانش است. در آخرت شناسی زرتشتی، وقتی بی گناهی از پل چینوَد (صراط) عبور می کند، دینا با چهره ای بسیار زیبا به پیش باز او می آید. نام او برساخته از دین است، و از ریشه دی (به معنی دیدن) که از فارسی به عربی وارد شده است.
*از دین خواهم گفت؛ ادیان شرقی: زرتشت، هندو، بودا، جین، سیک، کنفوسیوس، تائو و شینتو.

پربیننده ترین مطالب

هرمان هسه

کمی بیش از ده سال پیش، در کلکته، همسر و خواهر زنم پارامیتا به طور اتفاقی در مخفی گاهی انبار مانند، نامه هایی پنهان و مخفی در محل سکونت زمان کودکی خود یافتند. نامه هایی از نویسنده آلمانی هرمان هسه (1962- 1877) به پدرشان، مورّخ معاصر هند کالیداس نَگ، که تاریخ نگارششان تقریبا همزمان با وقتی بود که هسه داشت رمان سیذارتا را می نوشت. در نامه هایی به دیگر دوستان و آشنایان آمده است که وقتی آن ها در کنگره بین المللی صلح و آزادی در لوگانو سوییس در سال 1922 با یکدیگر ملاقات کردند، هسه کالیداس نگ را چنین توصیف کرده است: «مردی 31 ساله ،محققی از بنگال... با لبخندی طلایی قهوه ای.» نگ هم به نوبه خود هسه را با یک «برهمن واقعی از هند» مقایسه می کند.

آن ها دوستان نزدیک یکدیگر شدند. نگ آوازهای بنگالی برای هسه خواند و از «هند باستان» برایش صحبت کرد. بعد در مورد گزیده هایی از سیذارتا که هسه به اصرار رومن رولان در کنفرانس لوگانو خوانده بود، بحث کردند.

نگ در نامه ای طولانی به هسه از پاریس در سال 1930، نوشت: «سیذارتا کتابی است که باید به تمام زبان های اروپایی ترجمه شود، زیرا در این کتاب است که ما احساس می کنیم برای نخستین بار شرق واقعی به غرب معرفی شده؛ نه شرق عاطفی/ تخیلی کیپلینگ و نه شرق رمانتیک لوتی». در 1951 که سیذارتا در انتشارات نیودیرکشن جیمزلافلین در نیویورک به انگلیسی ترجمه شد، در ادوار ادبیات آمریکا شوری برانگیخت، به ویژه میان دانشجویان مدارس عالی و دانشگاه ها.

بیایید بر ساختار رمان هسه نظری بیفکنیم. فصل اول 4 بخش دارد، که با مسامحه بسیار می توان آن را با چهار حقیقت شریف بودا تطبیق داد. فصل دوم نیز 8 بخش دارد که مجددا با مسامحه می توان آن را نظیر راه هشت گانه که بودا توصیه می کند دانست. اما این [فقط] کالبد رمان است. باید به قلب رمان نگریست. سیذارتا، پسر برهمن، ایمان متعارف و سنتی پدرش را به چالش می کشد، و به مکاشفه و شناخت نفس خود ادامه می دهد. کاما سوامیِ تاجر، هنر پول درآوردن به او می آموزد (اَرتَه کَمَلَه روسپی به وی ظرافت های عشقبازی را نشان می دهد (کامَه)؛ و شاید بودا نیز به وی قدرت تشخیص ارزش های والاتر را عطا می کند (درمه). اما سیذارتا در پی نیل به یک موکشهی (رستگاری) بسیار شخصی است، و به همین دلیل تمام این سه پیشنهاد را رد می کند.

در پایان رمان، دقیقا در انتهای صفحه آخر، سیذارتا در کنار رودخانه گویا یک تجربه عرفانی از وحدت وجود را از سر می گذراند و لبخند می زند. این لبخند را همان لبخند آرام و سکوت بودا مفروض داشته اند. «او به آرامی و ملایمت لبخند زد، شاید لبخندی با نگاهی عاقل اندر سفیه، دقیقا مانند یک انسان برجسته و مشهور.»

شاید این امر برای یک خواننده غربی کاملا درست به نظر بیاید. (واژه آلمانی ای که در این جا استفاده شده spottisch است به معنی «تمسخرآمیز و تحقیرکننده»). اما برای یک هندی این واژه شرم آور است. حتی در پاراگراف قبل از این، هسه با استفاده از همین واژه، آن معنی را به خوردش می دهد: «... این لبخند نقاب گونه... این لبخند سیذارتا- دقیقا همان آرامش، ظرافت، نفوذناپذیری، شاید مهربانی، شاید تمسخر و خردمندی، یا لبخند هزارمعنای گوتَمَه، بودا... این چنین رفتاری از یک انسان کامل و لبخند به لب سر می زند.»

چرا هسه از این واژه خاص استفاده می کند؟ شاید او لبخندی از سیذارتای پروتستان و مخالف که تنها می تواند زندگی را حتی پس از «روشنی یافتگی/بیداری» ببیند، خلق کرده است. و این اصطلاحی کنایه آمیز است، اما در زبان سنسکریت کنایه و این صنعت ادبی برای امور انتزاعی وجود ندارد. بنابراین یک هندی [با خواندن این رمان] حس می کند استفاده از این واژه، [در واقع]  تحلیل بردن و تقلیل دادن یک تجربه عمیق درونی است. زیرا این نه راه یک بودایی، و نه راه خود بوداست. چون پدرزن من آلمانی نمی دانست؛ او هم از «spottisch» بلندنظرانه غفلت کرد. این واژه آشکارا مانع از تشعشع پرتو «شرق واقعی» در پایان رمان شده است. اما پرتو «غرب واقعی» - مورد پرسش قرار دادن، استدلال کردن و رد عقلانی آرامش نیروانه ای- به راستی که مشعشع است! به همین دلیل سیذارتا یک کاوش غربیِ شگفت انگیز و فوق العاده برای کشف خودیّت شد، که عمدتا [در آن دوره] بسیار مورد بحث قرار داشت.

این مساله مرا به بحثی چند جانبه از چگونگی نمایش «دیگری» (در این مورد هندی ها) و تاثیرش بر ما می کشاند. اگر غرب با استفاده از هر راه و روشی که لازم بوده، شرق را استثمار کرده، [پس در این میان] چه اشتباهی رخ داده است؟! برخی می گویند تنها یک روش تاثیرگذاری وجود دارد. چطور است که ما از مردم انتظار درک مفاهیمی را داریم که منبع و مرجع فلسفی یا فرهنگی ای که بتوانند خودشان را در آن زمینه قرار دهند ندارند؟ این قدم اول از شروع ادراک و [ایجاد] علاقه به هر نوع مطالعه عمیق است؛ همه چیز در هر مرحله [در ذهن ما] تصفیه و بازتعریف می گردد. استدلال دیگری که بسیار برجسته می نماید، این است که [ادراک مفاهیم تازه از یک فرهنگ دیگر] فرایند پذیرش آن تدریجی است؛ و [البته] می تواند منجر به عدم درک و ابهام زیادی گردد که شاید هرگز نیز [در ذهن بشر] حل نشود. هر دو این دلایل ممتازند و می بایست این دو را در فرایند ادراک یک فرهنگ با پیچیدگی ها و ظرافت های خاص خودش در نظر گرفت.

بیتل ها

گروه موسیقی بیتل ها در تاثیرپذیری از هندی ها، دو دوره زمانی را طی کردند. اولین دوره در سبک بود که با سازهای موسیقی هندی به ویژه سیتار سروکار داشت. آلبوم موسیقی help! تنها تعداد کمی نُت در ابتدای آهنگ خود داشت. «Norwegian Wood» اولین آهنگ پاپ بود که به طور وسیعی از ساز سیتار در آن استفاده شده بود. در واقع مردم از خود می پرسیدند این چه گیتار جدیدی است که بیتل ها اختراع کرده اند! «Love to You» و «Tomorrow Never Knows» به عنوان آهنگ هایی شناخته می شوند که بیتل ها به واسطه آن به طور کاملا نمایان وارد سبک موسیقی هندی شده اند.

دومین دوره، تحت تاثیر فلسفه هندی بود. آهنگ «Sgt. Pepper's Lonely Hearts Club Band» کلا درباره مایا (به معنی عشق/ توهم یا فریب بود، اما در این آهنگ ایشان از آن به عنوان عشق سخن می گفتند). «آیا به عشق در نگاه اول اعتقاد دارید؟» پاسخی فی البداهه گرفت: «بله، مطمئنم که هر زمانی اتفاق می افتد.» «Getting Better» به روش خود واقع گریز است. و «Being for the Benefit of Mr.Kite» نوعی دیگر از مایا (فریب) است: واقعیت فریبنده ای از یک موضوع نمایشی (سیرک) و سرزمینی خیالی از تصورات ما (بادبادک [هایی در حال پرواز بر فراز سرها])

تاثیر فلسفه هندی در این دو آلبوم بیتل ها کاملا واضح است. با رجوع به آلبوم «کرمه آنی»، جان لنون می گفت: «من این آهنگ را صبح نوشتم، همان شب ضبط کردم و هفته بعد آلبوم را پخش کردم. اما این آلبوم باید با آلبوم «Let It Be» رقابت می کرد و به همین دلیل مورد توجه قرار نگرفت. این آهنگ بسیار سرخوشانه و زیبا بود، و همان توالیِ بند و ردیف را داشت، مانند «All You Need is Love»»

کرمه آنی می خواهد تو را در بر بگیرد،

می خواهد درست بر سرت بکوبد،

بهتر است باهم باشید،

زیرا به زودی خواهید مرد......

 آلبوم Living in the Material World جرج هریسون، تنها آلبوم از یک بیتل است که منحصرا از عقاید و ارزش های هندی در هر عمقی حمایت می کند. «Give Me Love» می خوانَد:

  اُم م م م م م م م م م (واژه اُم در زبان هندی مشابه همان آمین در فارسی یا آمِن در انگلیسی است)
خدای من... التماس می کنم دستم را محکم بگیر.

این آغاز آهنگ در طرف اول آلبوم است که نتیجه می گیرد:

من در دنیایی مادی زندگی می کنم

زندگی در جهان ماده

کاش از این جا می رفتم [... و]

با لطف عالیجناب سری کریشنه

 از جهان مادی نجات می یافتم

 دو آهنگ در آلبوم Let It Be هست که معجزه در معناست. یکی از آن ها نام آهنگ است:

زمانی که خود را در روزگاری سخت می یابم

مادر مری [مریم مقدس] به سویم می آید

با واژه هایی حکمت آمیز می گوید: بگذار باشد (سخت نگیر)، بگذار باشد(سخت نگیر).

آهنگ دیگر «Across the Universe» است که جان لنون می گفت: «یکی از آهنگ های محبوبم بود. ابتدا آن را به بنیاد جهانی حیات وحش هدیه کردم، اما کار زیادی برای {توزیعش} نکردند و به همین دلیل آن را در آلبوم Let It Be گذاشتیم.»

عشقی جاودانه و بی پایان،

تمام وجودم را در برگرفته و می درخشد

مانند میلیون ها خورشید

عشق مرا صدا می زند

بارها و بارها از سراسر دنیا

Jai Guru Deva Om

هیچ چیز نمی تواند دنیای مرا تغییر دهد

هیچ چیز نمی تواند دنیای مرا تغییر دهد.

 اکنون دیگر ثابت شده که بیتل ها اولین گروه موسیقی غربی و محبوبی بودند که بر مردم اقصی نقاط دنیا تاثیر گذارده اند. استفاده آن ها از موسیقی و فلسفه هندی، به آگاهی گسترده مردم از فرهنگ هندی کمک کرده است؛ به ویژه برای کسانی که شاید به راه ها و روش های آشنایی دیگر با هند دسترسی ندارند.

در اسطوره شناسی هندو، ویشنو نمایانگر تکیه بر روی امواج نورانی و تابان در دسته هزار سر مار کیهانی شِش نَگَه است که حلقه زدن و پیچش او دور کره زمین را احاطه کرده است. شش نگه را می توان به عنوان یک متافور برای نمایش و تاثیرگذاری دید. هزار سر او می تواند نمادی از راه های مختلف برای فهم یک فرهنگ دیگر از طریق زیربنای فرهنگی و زبان ایشان باشد. ویشنو از میان ایشان، شاید تنها کسی است که می خواهد به ما بیاموزد: چگونه باید نتایج تاثیر فرهنگی را ادراک کرد، و بدان واکنش نشان داد، تا: «سخت نگیریم و بگذاریم باشد... Let it be»

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۲
زهره شریعتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">