دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

*دینا در آیین زرتشت، ایزدبانوی وجدان و دانش است. در آخرت شناسی زرتشتی، وقتی بی گناهی از پل چینوَد (صراط) عبور می کند، دینا با چهره ای بسیار زیبا به پیش باز او می آید. نام او برساخته از دین است، و از ریشه دی (به معنی دیدن) که از فارسی به عربی وارد شده است.
*از دین خواهم گفت؛ ادیان شرقی: زرتشت، هندو، بودا، جین، سیک، کنفوسیوس، تائو و شینتو.

پربیننده ترین مطالب

مدرنیسم و رمانتیسم: زمان و مکان

شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۲۵ ب.ظ

از آن جا که خردباوری در جریان سده هجدهم به گونه ای روشن و قاطع تدوین و بیان شد، واکنش های به آن نیز در اواخر همان سده به شکل صریح قاعده بندی شدند. نمونه عالی آن بحث نظری روسو در بیان تقابل میان طبیعت و فرهنگ، و آرمانی خواندن شیوه های زندگی انسان اولیه و مخالفت و دشمنی اوست با ادعاهای خردباوران. این که روسو در بسیاری از موارد تکیه بر حس را به جای تکیه بر نتایج سخنی عقلانی توصیه می کرد، و تلاش او در استنتاج نتایجی نظری از این نکته در مباحث سیاسی و اجتماعی، نام او را همچون یکی از پیشگویان نگرش رمانتیک، و از جمله صریح ترین خرده گیران به خردباوری روشنگری تثبیت کرده است. روسو به این اعتبار، یکی از نخستین ناقدان مدرنتیه است که بدون پنهان کردن دشمنی خود با سنت ها و خرافه های گذشته، روش های تازه ای جدا از پیشنهادهای روشنگران و دانشنامه نویسنان، به ویژه در زمینه آموزش و پرورش مطرح می کند. از این رو، رمانتیک ها در آغاز سده نوزدهم، در بساری از کشورهای اروپا و به گونه ای چشمگیر در آلمان، ریشه بازگشت به طبیعت و انزجارشان از خردباوری روشنگری را در آثار روسو یافتند. روسو بود که با قدرت، شجاعت و صراحت در بیان تقابل خرد و طبیعت، بر محدودیت کارآیی عقل انسانی تاکید داشت.

اساس بحث او در مورد ضرورت شناخت محدودیت های چشم انداز و کاربرد عقل، جنبه پیشرفته ای داشت و همین جنبه به کار فلسفه انتقادی کانت آمد و این فیلسوف بیش از یک مورد تصریح کرد که پیشرفت کار خود را مدیون روسوست.

بحث کانت در مورد این که بنیاد مذهب را نمی توان با خردورزی منطقی و فلسفی اثبات کرد، و برای انجام چنین کاری باید به قلمروی دیگر یعنی گستره ایمان وارد شد، پایه ای محکم در نوشته های روسو دارد. ولی باید تاکید کرد که نه کانت و نه بسیاری از پیروان او، نتوانستند گوهر بنیادین بحث روسو را که ضدیت با ادعاهای خرباوری مدرن است، به اندازه رمانتیک ها درک کنندو در بحث های خود به کار بندند.

با این که شمار تعریف های ارائه شده از مدرنیته بسیار زیاد است، ولی تلاش در جهت این که آن ها را در دوسته کلی جای دهیم، تاکنون ناموفق نبوده است. می توان بیشتر تعریف ها را در یکی از آن دو دسته کلی جای داد. دسته نخست مدرنیته را همچون شکل یا ساختاری اجتماعی فرهنگی و در نتیجه، واقعیتی یا دورانی تاریخی مطرح می کند، در حالی که دسته دوم آن را به مثابه حالتی، رویکردی فلسفی یا جهان بینی تازه ای پیش می کشد.

در حالی که ارائه کنندگان چنان نظریه ها و تعریف هایی، در مورد مکان پیدایش مدرنیته با یکدیگر هم نظرند و آن را اروپای غربی معرفی می کنند، در مورد زمان پیدایش آن به نظر یکسانی دست نیافته اند. بنابراین در مورد مرگ مدرنیته یا پسامدرنیته نیز هم نظر نیستند.

برخی پژوهشگران همچون هانا آرنت فیلسوف، یا آنتونی گیدنز جامعه شناس، زمان پیدایش مدرنیته را سده هفدهم دانسته اند. گیدنز در کتابی با عنوان نتایج مدرنیته نوشته است «مدرنیته به آن شیوه زندگی اجتماعی یا سازماندهی این زندگی گفته می شود که در اروپا در حدود سده هفدهم پدید آمد و بعد بیش و کم دارای پیامدهایی جهانی شد. این سبب شد  که مدرنیته با یک دوران تاریخی خاص و در یک منطقه جغرافیایی خاص همبسته شود.» 

از نظر علمی، دوران مدرن در سده هفدهم آغاز شد، و در آغاز سده بیستم به پایان رسید. از نظر سیاسی، دنیای مدرنی که ما امروز در آن زندگی می کنیم، با نخستین انفجار اتمی آغاز شده است. این نکته مهمی است که هانا آرنت، مدرنیته را به عنوان یک دوران، یا بهتر بگویم به عنوان مجموعه ای از دستاوردهای علمی و فنی و اجتماعی در مقابل دنیای مدرن سده بیستم قرار می داد. این گونه می توانیم بگوییم که او به خوبی با تناقض های درونی مدرنیته و با دشواری کار کسانی که رویکردی غیر نقادانه نسبت بدان اتخاذ می کنند، آشنا بود.

اکثر نظریه پردازان، زمان پیدایش مدرنیته را سده هجدهم و روزگار روشنگری دانسته اند. در واقع این سده دورانی بود که مبانی نظری دفاع از دستاوردهای مدرنیته پایه ریزی شد، و در تمامی زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پدیده ای زاده شد که برخی آن را خودآگاهی مدرنیته خوانده اند. البته کسانی هم زمان زایش مدرنیته را در گذشته ای نسبتا دورتر، یعنی روزگار رنسانس جستجو کرده اند (اشپنگلر و توین بی)

اوج برنامه مدرنیته این است که همه چیز را تابع یک خرد، یک زبان، یک فرهنگ و یک منطق ببیند، و البته آن هم خرد، زبان، فرهنگ و منطق اروپایی است. اشتیاق به یکسان شدن و راستای واحد یافتن تکامل جوامع، در بطن این برداشت خردباورانه نهفته است.

در واقع این آرزوی زمینه زدایی از هر زبان، خواست از میان رفتن فراوانی و چندگانگی اندیشه است. این آرزوی یکی شدن، یکی از نخستین شکل های بیان فلسفی و نظری اروپامحوری است. با پیروزی علم نیوتونی، این گرایش به بیرون رفتن از مرزهای خود بیشتر رشد کرد و آرزوی جهان وطنی جدید شکل گرفت. دیگر جهان به شکل وطن اروپایی در می آمد، و جهان شهر یا کازموپولیس، به سان اروپای مدرن طلب می شد.

باید توجه داشت که مدرنیته یک پیشنهاد است، نه نتیجه نهایی حرکتی تاریخی. مدرنیته باید بگوید: «می شود این گونه زندگی کرد»، ولی نمی تواند بگوید: «این گونه زندگی کردن بهترین یا یگانه نوع زندگی انسان است». مدرنیته یکی از شکل های کنار هم قرار گرفتن عناصر است، و چیزی بیش از این هم نیست. به همین دلیل نباید تسلیم این باچگیری روشنگری شد که مدام از راه ارزیابی و بحثی تاریخی (بنابر تاویلی که خود از تاریخ ارائه می کند) جایگاه خود را همچون عنصری متعالی تعیین می کند.

مدرنیته یکی از انواع نگرش های اخلاقی سیاسی است که میان هزاران عنصری که به کار می گیرد، انسان و عقل او را در مرکز بحث قرار می دهد، و اقتدار سنت ها و جهان بینی و اخلاق کهن را برنمی تابد، یعنی نیرویی فراتر از انسان و عقل او را دارای حقی در قانون گزاری نمی شناسد. شاید روشن شده باشد که این واپسین توجیه مدرنیته، به معمای آن تبدیل می شود: چگونه می توان با سنت ها جنگید، وقتی آن ها همچون عناصر ساختاری مبانی تعیین کننده زندگی، جامعه، تمدن و موقعیتِ مدرن شده اند؟

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۹
زهره شریعتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">