دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

*دینا در آیین زرتشت، ایزدبانوی وجدان و دانش است. در آخرت شناسی زرتشتی، وقتی بی گناهی از پل چینوَد (صراط) عبور می کند، دینا با چهره ای بسیار زیبا به پیش باز او می آید. نام او برساخته از دین است، و از ریشه دی (به معنی دیدن) که از فارسی به عربی وارد شده است.
*از دین خواهم گفت؛ ادیان شرقی: زرتشت، هندو، بودا، جین، سیک، کنفوسیوس، تائو و شینتو.

پربیننده ترین مطالب

ادبیات در دوره مدرن

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۷ ب.ظ

در مدرنیسم، نویسنده در جایگاه یک روان شناس به  بازنمایی روان های تحقیر شده در عرصه ادبیات می پردازد؛ و در داستان مدرنیستی، شخصیت، جهان را به «خود» و «دیگری» تقسیم می کند و از همان ابتدا به تفسیم بندی خود و دیگری اعتقاد دارد. شخصیت ها به شناخت خود از جهان پیرامون تردید دارند و همواره در پی آن هستند که دامنه و حدود آگاهی شان را مشخص کنند. شخصیت به دنبال آن است که هویت واقعی خویش را دریابد، از این رو به تفسیر جهان مشغول می شود.

داستان مدرنیستی، روایت حرکت از بحران هویت به آگاهی است. لذا این پرسش ها مطرحند: چه چیزهایی را باید شناخت؟ چگونه می توان به شناخت رسید و چقدر می توان به درستی این شناخت یقین پیدا کرد. حدود شناخت و آگاهی ممکن کجاست؟ و چگونه می توان جهانی را تفسیر کرد که من هم جزئی از آن هستم.

در داستان کلاسیک، روایت بازنمایی تمام زندگی واقعی نیست، بلکه آینه ی تمام نمای زندگی عینی است، اما در ادبیات مدرنیستی مناسبات و رابطه های متن در درجه اول به درون شخصیت ها مربوط می شوند. در ادبیات مدرنیستی، داستان روایت رسیدن به هویت است و شخصیت در هر قدم بیشتر به آن نزدیک می شود، اما در نهایت آنچه به دست می آورد، تصاویر پراکنده و نامعلوم است؛ ولی داستان همچنان ادامه می یابد.

ناکامل بودن در این ادبیات از پیامدهای معرفت شناختی پرسش آن هاست؛ و این واقعیت که هویت یک کل ثابت دست یابتنی نیست و صرفا مجموعه ای پراکنده و نامنظم از تصویرها و تاویل هاست. این ناکامل بودن با موضوع بیگانگی و از خود بیگانگی فرد نسبت به اجتماع رابطه تنگاتنگی دارد و در هنر مدرنیستی نیز بازتاب همه جانبه ای دارد. فرد گرایی و چندپارگی که سوی دیگر آن بیگانگی و از خود بیگانگی است، از دیگر دل مشغولی های ادبیات داستانی مدرن است. آثار وولف، کافکا، ناباکوف، و کنراد به خوبی این دل مشغولی های توام با نومیدی و بدبینی را بازنمایی می کنند، و در این رهگذر، زمان دیگر آن زمان معمولی نیست که خواننده را از واقعیت واقعی به واقعیت داستانی برساند.

یکی از موضوع های مهم این ادبیات، در درون گرایی شخصیت ها، مسأله تحقیر و احساس حقارت است. روابط پیچیده در جوامع مدرنیستی پیامدهای مهمی به دنبال دارد که برای نمونه یکی از آن ها تحقیر است. این موضوع البته در ادبیات کلاسیک هم جای ویژه ای داشت، اما در عصر مدرن به یکی از معضلات روان شناختی تبدیل شده است.

نویسنده این تأثیرات را در نوشته خود تعریف نکرده  و نمی گوید، بلکه بازنمایی می کند و برای این منظور هم در جایگاه مورخ، هم جامعه شناس و روان شناس قرار می گیرد. آن ها در این بازنمایی خواننده را به این حرف آندره مالرو و میرچا الیاده رهنمون می شوند که تنها راه نجات بشریت از خشونت (بی اعتنایی، تحقیر، پرخاش، خشونت گفتاری و فیزیکی) روی آوردن به معنویتی است که به طور بنیادی در خودِ انسان ریشه دارد.[1]

ادبیات مدرن سعی کرده است در پیچیدگی و استقال از نگاه های ابزاری و روش منحصر به فرد داشتن به آرمان های مدرنیسم وفادار بماند و از حیث جایگزین کردن تجربه هنری به جای تجربه دینی و همچنین استقلال از نگاه ابزاری به هنر، طریق رمانتیسم را دنبال کند.



[1] بی نیاز، فتح اله، در جهان رمان مدرنیستی، نشر افراز، 90، ص 85.

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۴
زهره شریعتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">