دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

*دینا در آیین زرتشت، ایزدبانوی وجدان و دانش است. در آخرت شناسی زرتشتی، وقتی بی گناهی از پل چینوَد (صراط) عبور می کند، دینا با چهره ای بسیار زیبا به پیش باز او می آید. نام او برساخته از دین است، و از ریشه دی (به معنی دیدن) که از فارسی به عربی وارد شده است.
*از دین خواهم گفت؛ ادیان شرقی: زرتشت، هندو، بودا، جین، سیک، کنفوسیوس، تائو و شینتو.

پربیننده ترین مطالب

فیلسوفان دوران مدرن (7)

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۵ ب.ظ

شوپنهاور (1860ـ 1778)

روشن است که شوپنهاور پس از آن که تحت تأثیر ایده های هندو و بودایی در مورد تأثیر اجباری میل و خواسته بر انسان برای ادامه زندگی قرار گرفت، توصیفات گیج کننده از نیروانه را به عنوان کلماتی بی معنا و پوچ کاملا رها کرد. او ناتوان از فهم حالتی فراتر از دسته بندی های وجود و ناوجود، نتیجه گرفت که حالت نهایی ای که درون ما پس از تجزیه و از هم پاشیدگی امیال رخ می دهد، کاملا عدم وجود و عدم هستی (نیستی) است.

یگانه فیلسوف معتبر غربی که به مشابهت های مهم و پرمعنا بین اندیشه شرقی و غربی اشاره می کند، نخستین کسی از حکیمان بزرگ غرب که آشکارا و صریحا منکر وجود خدا می شود. هیچ فیلسوف دیگری در نظام هستی چنین مقام بلندی برای هنر قائل نیست. نفوذ او در هنرمندان طراز اول بیش از هر فیلسوف دیگری است. خود از بزرگترین استادان نثر آلمانی است. در وهله اول دستگاه ساز است و فلسفه اش را ناچار باید کامل درک کرد.[1]

نیچه به چشم مربی به او نگاه می کرد و در بسیاری موارد هم عقیده بود با او اما بعدها به او تاخت. مثل واگنر و برخورد او را نسبت به جهان و زندگی بشر نامناسب می دید. زیرا از زندگی روی گردانده بود و به زدگی بشری نه گفته بود.[2]

او در 25 سالگی در اثر برخورد با کتابی از تفکر بوداییان و درباره بودا با اندیشه های شرقی آشنا شد. شوپنهاور از سه شخصیت تأثیر پذیرفته بود: بودا، کانت و مسیح. یکی از عنصرهای مهم تفکر او این است که جهان در رنج است و این مفهوم را از بودا گرفته است.[3]

شوپنهاور مسیح را معلم خود قلمداد می کند، در عین حال از مسیحیت متنفر بود. او اعتقاد داشت زندگی بدون رنج امکان ندارد، زیرا مسیح هم در مدت 33 سال زندگی نتوانست بدون رنج زندگی کند. البته هرچند می گفت این را از مسیح آموخته اما در واقع از هندوییسم گرفته بود. شوپنهاور می گفت فلسفه یک امر شخصی و خصوصی است و هرکس فلسفه ای برای خودش دارد. به این معنا یک نوع روانشناسی فردی و شخصی است که فایده اش رسیدن به خودشناسی یا همان درون بینی ادیان شرقی است. مناسبات اجتماعی مانع از معرفت به خود هستند برای همین ادیان شرق به ریاضت و خلوت گزینی قائلند. اگر می شد انسان در مناسبات و روابط اجتماعی خودش را گم نکند و بیابد، بودا هیچ وقت از میان مردم نمی گریخت.

می بایست به این نکته اشاره کرد که فلسفه شوپنهاور مسلما بر اساس الحاد بود اما آموزش های اخلاقی او نظرا و عملا عناصری از دیانت و نه تنها از ادیان هندی، بلکه از منابع مسیحی نیز به وام می گیرد.[4]

به عقیده شوپنهاور، جهان تنها بازنمود است که با نیروی اهریمنی و فراگیر اراده و میل حمایت می شود. اراده شر، نسبت به ملاحظات انسانی کاملا کور است و در حالی که انسان ها علیه تجلی های آن که در اطراف خود می بینند (جهان) در تلاشند زندگی سراسر رنجی را بر آنان تحمیل می کند. به گفته وی تنها راه رهایی ما همانا کم کردن قدرت میل و خواست است که جز با انکار نفس و زندگی زاهدانه میسر نیست. البته بدبینی شوپنهاور کاملا با طبیعت نیچه سازگار نبود.[5]



[1] مگی، برایان، فلاسفه بزرگ، ترجمه عزت اله فولادوند، خوارزمی، 72، ص 345.

 

[2] همان، ص 371.

[3] ملکیان، مصطفی، تاریخ فلسفه غرب، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 78، ص 225.

 

[4] مک دانیل، استنلی، فلسفه نیچه، ترجمه عبدالعلی دستغیب، نشر پرسش، 79، ص 235.

 

[5] استراترن، پل، آشنایی با نیچه، ترجمه مهرداد جامعی ندوشن، نشر مرکز، چاپ سوم، 84، ص 18.

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۱
زهره شریعتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">