دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

وبلاگ تخصصی ادیان شرق: زهره شریعتی

دینا

*دینا در آیین زرتشت، ایزدبانوی وجدان و دانش است. در آخرت شناسی زرتشتی، وقتی بی گناهی از پل چینوَد (صراط) عبور می کند، دینا با چهره ای بسیار زیبا به پیش باز او می آید. نام او برساخته از دین است، و از ریشه دی (به معنی دیدن) که از فارسی به عربی وارد شده است.
*از دین خواهم گفت؛ ادیان شرقی: زرتشت، هندو، بودا، جین، سیک، کنفوسیوس، تائو و شینتو.

پربیننده ترین مطالب

بودیسم و مدرنیسم (3)

يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۴۴ ب.ظ

عوامل دیگری که مرتبط با مدرن شدن هستند، شامل فرم های جدید هنر و ادبیات، افزایش و تسهیل سفر به سراسر جهان و ایدئولوژی ها و تفکرّات متنوعی که بسیاری از این فرایندها را خلق، تجدید نظر یا قانونی می کنند هستند. توفان زندگی مدرن شامل همه این ها و تهدیداتی است که بعضا قابل مدیریت در زندگی نیستند. بنابراین بیایید آن ها را در سرفصل های قابل مدیریت تر تقسیم بندی کنیم.

«چارلز تیلور[1] در کتابش با عنوان «منابع خود: ساخت هویت مدرن» (1989) درباره مدرنیته از منظر فلسفی، دینی و اجتماعیِ این توفان عظیم نوشته است. هرچند او به طور آشکار بودیسم یا ادیان آسیایی را ذکر می کند، ترسیم او از منابع مدرنیته تحلیل ارزشمندی دارد و شرایط مواجهه بودیسم با تفکر غربی را به خوبی بررسی کرده است. بدون تلاش برای قضاوت در مورد استدلال پیچیده و مفصل او، من از کتابش در برخی مضامین مهم استفاده کرده ام.

او عناصر کلیدی مدرنیته را به سه قلمرو بزرگ از هویت مدرن و اخلاق تقسیم می کند:

1.      یکتاپرستی غربی

2.      عقل گرایی و ناتورالیسم و طبیعت گرایی علمی

3.      رمانتیک گرایی در بیان

هرچند من ترجیح می دهم با این سه چارچوب با عنوان سخن مدرنیته روبرو شوم، اما این امر ریشه در دوران تاریخی و فرم زندگی غربی دارد و البته برای فهم تحولات مدرنیسم و بودیسم نه تنها در غرب، بلکه در سراسر جهان لازم هستند.

قلمرو خداپرستانه شامل مفاهیم سنتی در مورد خدا، فرد و وظایف اخلاقیِ مبتنی بر مسیحیت است. گفتگو میان بودیسم و مسیحیت در آسیا و تبلیغی بودن این دو دین. از اعلام جرم میسیونرهای مذهبی در سرزمین های آسیایی و تقلید از پروتستانیسم تا جنبش گفتگوی بودایی مسیحیِ معاصر، مسیحیت تنها منبع همیشه حاضر از امتداد خلاقانه مدرنیزه کردن بودیسم بوده است. اخیرا یهودیت نیز برای مدرنیسم بودایی اهمیت قائل شده، چنان که درصد یهودیان آمریکایی که بودایی می شوند یا طرفدار آن هستند، بی تناسب با جمعیت خودشان به نظر می رسد.

قلمرو دوم هویت مدرن طبیعت گرایی علمی و سنت عقل گرایی است که ریشه در دوران روشنگری اروپایی دارد. بخشی از جاذبه بودیسم برای غرب، شبیه نفوذ و اعتباری که مجددا در آسیا پیدا کرده است، چشم انداز آن است که آن را به عنوان دینی عقلانی که به شکل بی نظیری مطابق با علم مدرن است معرفی می نماید. این جنبه مهمی از ساختمان مدرنیسم بودایی به طور تاریخی است و امروزه به عنوان بخش ضروری و اساسیِ ادعای حقانیت آن باقی مانده است. هنوز بسیاری از بودایی ها که منتقد ماده گرایی علمی، تکنولوژی های جنگی، ویرانی محیط زیست و امید به مفدی بودن تکنولوژِ برای بشر هستند وجود دارند. بنابراین مدرنیسم بودایی تا زمانی که تلاش می کند خودش را در مسیر درستی بیندازد، ارتباط دو جانبه خود را با علم ادامه می دهد.

قلمرو سوم هویت مدرن که تیلور آن را تلاش برای بیان رمانتیک می نامد، شامل جنبش های ادبی، هنری و فلسفی است که با افزایش انتقاد به عقل گرایی، مکانیکی کردن و تقدس زدایی از جهان غرب و صنعتی شدن انقلاب علمی به وجود آمده است.

به نظر می رسد این جنبش دوباره در حال تایید تقدس و عرفان است و تلاش می کند تا اعماق پنهان آن را در طبیعت، هنر و روح انسانی بیابد. این جنبش طبیعت و احساس را به مثابه منابع اخلاق و دانش معنوی می بیند و خلاقیت هنری، خودبانی و تجربه شخصی را در سطوحی کاملا دینی تعریف می کند. جانشینان اخیر جنبش رمانتیک بر مدرنیسم بودایی تاثیر مهمی نهاده اند: تعالی گرایان آمریکایی، تئوسوفی ها و پیروان دیگر آیین های معنویت گرا و در نهایت شاعران بیت[2] که در دهه شصت میلادی زندگی می کردند.

رمانتیسم در این گستره وسیع، مضامین بسیاری را که برای مدرنیسم بودایی مهم هستند، به ویژه در غرب فراهم می آورد. فلسفه رمانتیک، هنر و ادبیات اغلب بیان احساسِ از خودبیگانگی است که از ویژگی های کلیدی جهان مدرن است و به ویژه در خنثی کردن تاثیرات صنعتی شدن، سرمایه داری ماده گرایانه و ماده گرایی نقش دارد. رمانتیک ها امیدوارند تا بیماری های جامعه غربی را با معنویت و حکمت شرقی درمان کنند. فردریش شیلر رمانتیک ها را تبعیدیانی در جستجوی سرزمین مادری می داند.»

دونالد لوپز در کتاب دیگر خود به نام اصطلاحات انتقادی برای مطالعه بودیسم، بودیسم و مدرنیته به تاثیرات بودا و عقاید او اشاره می کند و به عناوینی چون هنر، مرگ، اقتصاد، آموزش و پرورش، جنسیت و مدرنیته در بودیسم می پردازد. وی با مروری بر اهداف کتابش می نویسد:

«شاید بودیسم بیش از هر دین غیر غربی دیگری موضوع جذاب و مورد توجهی در غرب بوده است، هم در سطح عموم مردم و هم در سطوح آکادمیک دانشگاهی. این دین به عنوانی شکلی از بت پرستی، دینی بدون خدا، دین عقلانی و منطقی و دینی علمی معرفی شده است و حتی گاه از بردن نام دین برای آن پرهیز کرده اند و آن را دین ندانسته اند.

در قرن نوزدهم، تصویر بودیسم به عنوان یک دین فردی، آزاد از اجبارِ اعمال و مناسک خاص، نهادهای روحانی و یک خالق الهی مطرح شده بود که آن را هم در لندن و هم بوستن مد کرده بود. پس از جنگ جهانی دوم، نوع خاصی از ذن به مثابه منبع الهام شاعران بیت قرار گرفت و در طول آخرین دهه قرن بیستم، بودیسم تبتی و نماینده مشهور آن دالایی لامای چهاردهم، ترکیبی اجباری از معنویت و سیاست را به مخاطبان رو به افزایش بودیسم ارائه دادند که هم شامل دانشجویان و هم ستارگان فیلم ها بود.

اما این جذبه شدید بودیسم، کم و بیش پدیده ای جدید است. کاشفان اروپایی، میسیونرها و سربازان، قرن هاست در تمام قسمت های آسیا با بوداییان روبرو شده اند. اجزای هویت بودایی تنها آموزه های آن نبوده، بلکه مکان ها، حامیان و آثار هنری قابل حمل آن نیز بوده است. کشف این هویت یکی از اهداف کتاب حاضر است.

به طور ویژه در قرن اخیر، تصویر خاصی از بودیسم شکل گرفته است که بودیسم را یک دین جهانی می بیند که در تعداد طرفداران و از نظر قدیمی بودن، بر مسیحیت فائق آمده است. آشنایی با کتاب های مقدس بودایی در میان مردم عادی افزایش یافته است و مردم آن را دینی عقلانی می بینند که می خواهد به رنج بشری پایان دهد، همان که دغدغه همه ابنای بشر از آغاز تا امروز بوده است. این دین از جنبه اخلاقی بسیار غنی است و عدم خشونت را در اجتماع ترویج می کند و خودِ بودا نیز نمونه مجسم این ویژگی ها به شمار می رود.»[3]

فلسفه بودایی، یک تحلیل تاریخی[4] کتابی است از یک بودایی اصیل به نام دیوید جِی. کالوپاهانَه که با بررسی پیش زمینه تاریخی بودیسم اولیه، معرفت شناسی آن، اصل علّیّت، کرمه و تولد دوباره، اخلاق، نیروانه، متافیزیک و نظر بودا در مورد آن و تفاوت های آن ها با بودیسم متاخر می پردازد. وی معتقد است که بودیسم اولیه و متقدم نسبت وثیق و تناظر یک به یکی با مدرنیسم متاخر می یابد و در واقع بودا در دو هزار و پانصد سال پیش مدرن ترین و علمی ترین مفاهیم هستی را در قالب آیین خود ارائه داده است.

شباهت های زیادی میان بودیسم و مدرنیسم وجود دارد که از آن جمله به موارد زیر می توان اشاره نمود:

1.      انسان گرایی به معنای دقیق کلمه. انسان در بودیسم برترین موجود است. از همین باب است که حیوان نمی تواند مادامی که هنوز حیوان است، به رهایی کامل برسد. حتی خدایان نیز توان رسیدن به نجات را ندارند. در مدرنیسم نیز انسان به واسطه عقل ابزاری، به جای خدا نشسته است و همه عالم را در خدمت خود می پندارد و می خواهد.

2.      تفسیر عالم مبنی بر علل طبیعی و نه متافیزیکی؛ همه به لحاظ وجود شناختی و هم معرفت شناختی. بودیسم اهمیتی به وجود یا عدم وجود خدایان نمی دهد. پرسش های متافیزیکی را به دلیل آن که مفید نمی داند بی پاسخ می گذارد و مبتنی بر این دیدگاه، به نظام علّی و معلولی خاص خود و تفسیر ویژه از کرمه و سمسره می پردازد. مدرنیسم نیز از تفاسیر و تعابیر و صدق و کذب گزاره های متافیزیکی می گریزد و پس از اعلام مرگ خدا توسط نیچه، حتی مومنان به مسیحیت نیز محور زندگی معمول بشر بر روی زمین را دین و آموزه های آن نمی بیند، بلکه با جدا کردن حیطه دین از زندگی این جهانی و محدود ساختن آن به یک تجربه معنوی و شخصی، جایگاه برتری برای خداوند در نظر ندارند. چنین است که تجربه هم در مدرنیسم و هم بودیسم، حرف اول را می زند.

نسبیت و نیروانه، ترجمه ای است از کتابی با عنوان انیشتین و بودا گفتارهای مشابه چاپ 2002، که بر اساس نقل قول مستقیم از متفکران بودایی و فیزیک دانان نوین تنظیم شده است. توماس مک فارلین استاد برجسته فلسفه و الهیات درباره علم و مذهب است که در دانشگاه استنفورد فیزیک خوانده و مدارکی در ریاضی و فلسفه و الهیات دارد. یکی از مدرسان اصول مراقبه و فلسفه بودایی در همایش ها و کارگاه های آموزشی بین المللی به نام وِس نیسکر نیز مقدمه کتاب را نگاشته است.

این مجموعه منحصر به فرد نقل قول های مشابه این مطلب را آشکار می کند که چطور علم مدرن غرب و افکار باستانی شرق ما را به حقیقتی واحد هدایت می کند. از جمله نقل قول هایی از آلبرت انیشتین و دیگر فیزیک دانان معروف را با بودا مقایسه می کند. نویسنده معتقد است این کتاب بینش هایی ساده و نقل شدنی را در اختیار خوانندگان می گذارد که می تواند شکاف بین علم و معنویت را پر کند. در مقدمه به این نکته اشاره شده است که دو متفکر در دو زمان و مکان متفاوت که شیوه متفاوتی هم برای درک و بررسی ماهیت واقعیت به کار می بستند، حقایق مشابهی را کشف کرده اند. از جمله  ماهیت زمان و ماده، یکپارچگی همه پدیده ها، توصیف واقعیت از راه تناقض، رابطه ناظر و نظاره شونده، نیاز به آزمایش دانش از طریق تجربه، فلسفه آسیای کهن شرق و فیزیک نوین غرب.[5]

 



[1] Charles Taylor

[2] نسل بیت :Beat Generation به گروهی خاص از هنرمندان امریکا اطلاق می‌شود که اندکی پس از جنگ دوم جهانی اشتهار یافتند و مشخصهٔ اصلی آن هنجارشکنی اجتماعی، اعتقادی و جنسی، مخالفت با ارزش‌های معمول و عرف جامعه و گرایش به شعر، موسیقی جز و تجربهٔ مواد مخدر و خلاصه ضدجریان بودن است.

[3] اصطلاحات انتقادی برای مطالعه بودیسم، دانشگاه شیکاگو، 2005، ص 15.

 

[4] فلسفه بودایی، یک تحلیل تاریخی، دانشگاه هاوایی، 1976.

[5] مک فارلین، تامس، نسبیت و نیروانه: گفتارهای مشابه، ترجمه آرزو احمی، نشر پیکان، 86، ص 8.

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۴
زهره شریعتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">