فیلسوفان دوران مدرن (4)
کانت (1804ـ1724)
یکی از میراثهای اساسی به جای مانده از دستگاه فکری و تحلیلی کانت مبادرت به فراهم ساختن بستر نقد به عنوان یکی از بسترهای چالش برانگیز در عرصهٔ فلسفهٔ مدرن اروپاست. او این بستر را با تدوین سه اثر مهم که بعدها به صورت کلاسیکهای فلسفهٔ مدرن و ایدهآلیسم آلمانی درآمدند پی میگیرد؛ یعنی در قالب نقد عقل محض و نقد عقل عملی و سوم نقد قوه داوری. به این ترتیب، وی با ترکیب این دو مشرب روند تکامل فلسفه را متحول ساخت و مسیر آن را دگرگون کرد. در این راه او دو حرکت یا گام اساسی را در پیش گرفت.
1. با تاکید بر قوت و توانمندی این ادعای تجربهگرایی که تجربهٔ حسی تنها منبع شناخت و منشا تمام آرا و اندیشههای انسان به شمار میرود ولی نتیجهگیری بدبینانهٔ آن را قبول نداشت که نمیتوان این آرا و اندیشهها را توجیه نمود و علت یا عللی برای آنها اقامه کرد.
2. از سوی دیگر، این ادعای عقلگرایی را نیز قبول نداشت که حقایق واقع دربارهٔ مسألهٔ وجود یا عدم پدیدهها و اشیا تنها به مدد عقل قابل شناسایی است. میتوان حرکت کانت را خروج عقلگرایی و ایدهآلیسم از بنبستهای کور آن دانست.
این تدوینها و نظرات را در نخستین نقد خود یعنی نقد عقل محض آوردهاست که در سال ۱۷۸۱ به رشتهٔ تحریر در آمد. در کتاب نقد عقل عملی نیز که در ۱۷۸۸ تالیف شد به تحقیق در خصوص مابعدالطبیعه یعنی شناخت مسایلی چون وجود خدا، جاودانه بودن روح، جبر و اختیار انسان، ضرورت آزادی و نظایر آنها پرداختهاست. نقد سوم نقد قوه داوری است که آن را نقد زیبایی شناسی ترجمه کردهاند. مفاهیم محور کانت در نقد سوم دو مؤلفه اساسی یعنی هدف یا غایت و غایتمندی یا هدفمندی، جزو مقولاتی است که کانت ضمن طرح آنها معتقد است که در هر تبیین علمی میتوان از این دو مفهوم، مفهوم نخست یعنی غایت یا هدف را سراغ گرفت. در حالی که، در این قبیل تحقیقهای علمی چیزی به نام غایتمندی به معنای منظومهای دال بر وجود یک سری ارزشها و هنجارهای اخلاقی به چشم نمیخورد. کانت غایتمندی را بدون غایت قبول دارد. کانت می گوید عقلاً می شود خدا را هم اثبات کرد و هم نفی. کانت از عقل نظری ناامید شد و به همین منظور کتاب عقل عملی را نوشت.