فیلسوفان دوران مدرن (3)
هامان (1788ـ 1730)
هامان می گوید تنها راه فهم حقیقت از چهار راه است: وحی و الهام، مناجات و مراقبه، زندگی مسیحی، معصومیت روح. جالب این جاست که از نظر عقلی و متافیزیکی مخالف علم و ساختار آن نبود، بلکه به صورت تجربی مشاهده بی واسطه آن را قبول می کرد. رمانتیسم عملاً از هامان آغاز شد.[1]
او اندیشمندی هم سنگ کانت بود. خود کانت همواره مترصد افکار تازه هامان بود تا اندیشههای خود را برطبق آن بازسازی و تنظیم مجدد کند. هامان در برابر بسیاری از عقاید رایج زمانه خود ایستاد. هامان اما با بسیاری از معاصرین خود نیز در جبهه های متعددی جنگید؛ او در اغلب این جبهه ها توافقات سیاسی نیز با برخی از مخالفین خود داشت. یک مثال از این امر، می تواند آن باشد که او هیوم را همچون سلاحی علیه عقل گرایی روشنگری به کار گرفت، با این حال از شک گرایی هیوم در نوشتههای شالوده شکنانه خاص خودش استفاده کرد. شک ورزی های هیوم در خصوص اعتبار و خودبسنده بودن عقل، همچون گندم برای کارخانه آسیاب هامان بود. اصرار هیوم بر این که اعتقاد، بنیاد بسیاری از تفکرات و استدلالهای ما را می سازد، از طرف هامان پذیرفته شد و با گونه ای تردستی ادبی به کار گرفته شد.
[1] برلین، آیزایا، مجوس شمال (یوهان گئورگ هامان و خاستگاه های عقل ناباوری جدید)، ترجمه رضا رضایی، نشر ماهی، 85، ص 52.