آموزه های بودا (5)
اصل تولد دوباره یا بازپیدایی
بودا اصل کرمه هندویی را پذیرفت، اما با تغییراتی. وی بر این باور بود که زندگی کنونی معلول زندگی گذشته و علت زندگی آینده است. البته نوآوری بودا تنها به تفسیر روانشناختی از کرمه محدود نمی شد. او اصل اعتقادی تناسخ یا بازپیدایی را هم متحول ساخت. پیش از آن و در واقع در بیشتر الهیات متاخر هندو، این اعتقاد با عقیده به تکثر ارواح جاودانی همراه بوداست. این ارواح از یک موجود روانشناختی به موجودی دیگر منتقل می شوند و به طور پیاپی به مجموعه ای از موجودات با ویژگی های فکری و جسمی جان می دهند. گرچه بودا این اعتقاد به ارواح جاودانی یا نفس (آتمن)[1] را که در فرهنگ هندی بسیار رواج داشت، انکار کرد و اصل اعتقادی ماهیت سه گانه حیات فرد را اعلام نمود.
موجودات جهان سه مشخصه دارند: رنج، غفلت از خود، و آنَتَّه[2] و ناپایداری آنیکَّه[3]. مطابق تحلیل بودایی، یک پدیده در واقع مجموعه پیچیده ای از حالات و رویدادهای گذران را شامل می شود. هیچ چیز پایداری در جهان نیست. تنها نیروانه پاینده است. پس هیچ روح جاودانی وجود ندارد. ما تنها مجموعه ای از حالات فکری و جسمی هستیم و ما نیز ناپایداریم. بنابراین معنی تجدید حیات انتقال روح از یک بدن یا کالبد به بدن دیگر نیست. تمنیاتی که قطعا در آخرین وضعیت شخص در هنگام مرگ وجود دارد، علت توالی جدیدی از حالاتی است که در جای دیگری به صورت حیات دیگر به وجود می آید. بنابراین بهتر است در توصیف این اصل اعتقادی بودا نه از واژه تجسد یا تناسخ، بلکه از واژه حیات مجدد استفاده گردد. حتا هیچ نفس کیهانی هم وجود ندارد که به تمامیت جهان هستی روح ببخشد.
سلسله دوازده
علت، چرخه حیات را شکل می دهد. نادانی در بودیسم یعنی ندانستن موجباتی که این
سلسله دوازده علت را پدید آورده است. این حقیقتی انتزاعی نیست، بلکه تجربی بوده و
در قلمرو حیات خاکی ما قرار یافته است.