تحلیل نهایی ابعاد کیش بودا
آیین بودا به دلیل فردگرا بودن و راه نجات را به تنهایی و با تجربه شخصی یافتن، نسبتی با زندگی اجتماعی بشر پیدا نمی کند. به همین دلیل بعد اجتماعی آن و نهادهای دینی اش، از ضعیف ترین ابعاد این دین است. به نظر می رسد از این جهت بودیسم با اصول سکولاریسم و جدایی دین از سیاست مشابهت هایی دارد. بودا تنها قانون کرمه انسان را می پذیرد و بر روی تمرین فردی (هرچند این تمرین به شکل گروهی در دیر بودایی انجام شود) برای وصول به نیروانه متمرکز است. بنابراین مفهوم عدالت و حکومت در آن معنایی ندارد. بودا به زن، زندگی خانوادگی، جهان پیرامون، خلاقیت و ابداع یا قبول مسولیت های اجتماعی اهمیتی نمی دهد و تاکید افراطی بر نجات فردی می کند. درست است که در سنت مهایانه یک بودایی خوب باید این راه نجات فردی را بین دیگران تبلیغ کند، اما این تبلیغ و هدایت دیگران باز هم جنبه اجتماعی (آن گونه که ما از کلمه اجتماع انتظار داریم) ندارد.
از جهاتی هر یک از ابعادی را که برشمردیم می توان شامل دیگر ابعاد نیز دانست. مثلا بعد اسطوره ای به نوعی در تجربه دینی و بعد اجتماعی در بعد مناسک و مراسم عبادی این دین نیز می گنجد. در نتیجه گاهی اوقات مرزبندی میان ابعاد مختلف یک دین مشکل است.
پررنگ بودن بعد تجربه دینی و فردگرایی در آیین بودا، آن را مستعد بررسی ها و مطالعات روانشناختی دوران مدرن و پسامدرن ساخته است. در این دین علم جامعه شناسی جایگاهی نمی یابد؛ انسان شناسی آن کامل نیست، هستی شناسی اش نحیف است، و خداشناسی هم در آن نقشی نمی یابد. تاکید بودیسم بر روان شناسی و البته شناختی تقلیل گرایانه از روان فرد است.
از بودیسم می
توان هم برداشت سنتی داشت، هم مدرن و هم پسامدرن. برخی ابعاد این دین در سنت
مهایانه پررنگ تر و در هینایانه کمرنگ تر به نظر می رسند. الیاده معتقد بود با
بررسی اسطوره ها می توان به ذات و اصل یک دین دست یافت. اما به نظر می رسد با
تغییر مداوم سنت ها و مکاتب دینی، این نظر الیاده درست نباشد. زیرا می بینیم که
حتا آموزه های شخص بودا در اساطیر برخی سنت ها کاملا تغییر کرده است.
نسبت های چهارگانه
به نظر می رسد آیین بودا از میان نسبت های چهارگانه: انسان با خدا، انسان با جهان، انسان با خود و انسان با انسان، بر دو نسبت آخر تاکید و تمرکز کرده است و در درجه اول نسبت انسان با خود (شناخت حقیقت رنج بشری و تجربه درونی نیروانه)، و در درجه دوم به نسبت انسان با انسان در مقوله اخلاق پرداخته است.
بودا پرسش از دو نسبت اول را به دلیل متافیزیکی بودن رد می کند و اصولا این پرسش ها را قابل پاسخ نمی داند؛ زیرا برای اثبات صدق و کذب آن، تجربه کاری نمی تواند انجام دهد. چنین است که فردگرایی آیین بودا پررنگ تر است و در نتیجه، جنبه تجربه دینی فردی و اخلاق فردی اهمیت بسیار بیشتری نسبت به دیگر ابعاد این دین می یابد.